عاشق رئیسم شدم♡پارت۱۳
عاشق رئیسم شدم♡پارت۱۳
فلش بک به موقعی که منتظر شدن غذا بیاد:
اونوو:خانم؟
سوهی: سوهی هان سوهی هستم😊
اونوو:خوشبختم میس
سوهی: همچنین میستر
انوو:شما خواهر برادر دارید
سوهی: خیر
انوو:لازم نیس رسمی حرف بزنی
سوهی: حیح خیلی ممنون😊
انوو:لبخند خیلی قشنگی داری
سوهی: او خیلی ممنونم نظر لطفته
انوو:نه تو واقعا زیبایی
سوهی: 😊
انوو:با خانوادت زندگی میکنی
سوهی: ها چیزه نه من خانوادم توی دبی زندگی میکنن من با دوستم زندگی میکنم
انوو:آها اون دوستت که گفتی عاشقمه
سوهی: آره همون(با خنده)
انوو:چیزه خب چند سالتونه
سوهی: من ۲۶ سالمه
انوو:آها من ۲۸ سالمه
انوو:پس اونقدرام ازت بزرگتر نیستما
سوهی: آره
کوک ویو:
ایشششش جلو چش من دارن لاس میزنن پسره چقد فضولی کم مونده دیگه بپرسه دوس پسر داری یا نه
اونوو:دوست پسر دار؟
سوهی: ها نه ندارم
انوو:آها
چیشد الاننننن ای خدا بهم صبر بده تا نزدم مرتیکه رو تیکه تیکه کنم
گارسون:بفرمایید از غذاتون لذت ببرید
کوک:او غذا هم اومد بفرمایید
انوو:سوهی حتما از اینا دوس داری آره بیا
براش یه دونه گزاشت منم کم نیاوردم گفتم
کوک:آآتو نمیدونی اون غذا های چرب دوست ندارم
انوو:ببخشید از کجا انقد ایشونو میشناسی؟؟
کوک:هه بیشتز از اینا میشناسم
سوهی ویو:
همینجوری داشتن بحث میکردن که با داد گفتم
سوهی: ای باباااااا بزارین غذامون بخوریم هوفففف
بعد هردو ساکت شدم داشتن با نگاهشون همو میخوردن بعد از اینکه غذا مون تموم شد با انوو خداحافظي کردیم و رفتیم تو ماشین
کوک ویو:
بعد از غذا داشتیم خداحافظي میکردیم که
انوو:خداحافظ امید وارم هم دیگه رو باز ببینیم
سوهی: همچنین انوو
چیشده الان با اسم صداش کردن هه اونوقت به من میگه ریئس هوففف این دختره کفره آدمو در میاری اصن به من چههه من چم شده آخه
..........
شرایط پارت بعد:۶لایک😙
فلش بک به موقعی که منتظر شدن غذا بیاد:
اونوو:خانم؟
سوهی: سوهی هان سوهی هستم😊
اونوو:خوشبختم میس
سوهی: همچنین میستر
انوو:شما خواهر برادر دارید
سوهی: خیر
انوو:لازم نیس رسمی حرف بزنی
سوهی: حیح خیلی ممنون😊
انوو:لبخند خیلی قشنگی داری
سوهی: او خیلی ممنونم نظر لطفته
انوو:نه تو واقعا زیبایی
سوهی: 😊
انوو:با خانوادت زندگی میکنی
سوهی: ها چیزه نه من خانوادم توی دبی زندگی میکنن من با دوستم زندگی میکنم
انوو:آها اون دوستت که گفتی عاشقمه
سوهی: آره همون(با خنده)
انوو:چیزه خب چند سالتونه
سوهی: من ۲۶ سالمه
انوو:آها من ۲۸ سالمه
انوو:پس اونقدرام ازت بزرگتر نیستما
سوهی: آره
کوک ویو:
ایشششش جلو چش من دارن لاس میزنن پسره چقد فضولی کم مونده دیگه بپرسه دوس پسر داری یا نه
اونوو:دوست پسر دار؟
سوهی: ها نه ندارم
انوو:آها
چیشد الاننننن ای خدا بهم صبر بده تا نزدم مرتیکه رو تیکه تیکه کنم
گارسون:بفرمایید از غذاتون لذت ببرید
کوک:او غذا هم اومد بفرمایید
انوو:سوهی حتما از اینا دوس داری آره بیا
براش یه دونه گزاشت منم کم نیاوردم گفتم
کوک:آآتو نمیدونی اون غذا های چرب دوست ندارم
انوو:ببخشید از کجا انقد ایشونو میشناسی؟؟
کوک:هه بیشتز از اینا میشناسم
سوهی ویو:
همینجوری داشتن بحث میکردن که با داد گفتم
سوهی: ای باباااااا بزارین غذامون بخوریم هوفففف
بعد هردو ساکت شدم داشتن با نگاهشون همو میخوردن بعد از اینکه غذا مون تموم شد با انوو خداحافظي کردیم و رفتیم تو ماشین
کوک ویو:
بعد از غذا داشتیم خداحافظي میکردیم که
انوو:خداحافظ امید وارم هم دیگه رو باز ببینیم
سوهی: همچنین انوو
چیشده الان با اسم صداش کردن هه اونوقت به من میگه ریئس هوففف این دختره کفره آدمو در میاری اصن به من چههه من چم شده آخه
..........
شرایط پارت بعد:۶لایک😙
۵.۹k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.