شما خانم کیم ات هستید درسته

/شما خانم کیم ا.ت هستید درسته؟

_بله خودمم اتفاقی افتاده؟

/مریض شما یعنی اقای کیم ب.....

_نننن.ــنکنه براش اتفاقی افتاده هااا بگووو

/خانم محرتم لطفا اروم باشد خواستم بگم

ما دیگه داریم قطع امید میکنیم از به

هوش اومدنشون،فردا دستگاه هارو ازش

جدا میکنیم و رفت

احساس کردم دنیا داره رو سرم میچرخه،نه

ا.ت نه تو اینقدر سوسول و ضعیف نبودی

نه تو بیهوش نمیشی و به سمت دشویی

رفتم تا ابی به صورتم بزنم،بعد پیداکردن

دشویی صورتم رو شستو تا یکم به خودم بیام
دیدگاه ها (۱)

⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡☆عمارت☆پارت :3 پدر بزرگ :همونطور ...

⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡☆عمارت☆پارت :4حرفش تمون نشده بود ...

(چند ماه بعد)چند ماه گذشت ولی هنوز نامجون بهوش نیومده،این چن...

⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡☆عمارت☆پارت :2مشغول خوندن بودم که...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

love Between the Tides²¹ا/ت: مامان میخوام با گوگولی بازی کنی...

Dark Blood p۱۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط