رمان ملک قلبم
رمان ملک قلبم
پارت ۲۳
دیانا، که ارسلان سرشو گذشت روی پای من بعد با دستش دست منو گذاشت رو سرش فهمیدم باید نازش کنم دستمو کردم تو موهاش بازی میکردم و پیشونیش رو میمیمالیدم
ارسلان، چشما رو بستم و اون همچنان داشت نوازشم میمیکرد و من لذت میبردم
یه لباسی پوشیده بود که یکم شکمش بیرون بود سرمو فرو بردم تو دلش و بو میکشیدم که صدای خندهی آرومی اومد
دیانا، وقتی این حرکت رو کرد ناگهان خندیدم
ارسلان ،بعد اینکه قشنگ بوش کردم سرم و برگردندم
پارت ۲۳
دیانا، که ارسلان سرشو گذشت روی پای من بعد با دستش دست منو گذاشت رو سرش فهمیدم باید نازش کنم دستمو کردم تو موهاش بازی میکردم و پیشونیش رو میمیمالیدم
ارسلان، چشما رو بستم و اون همچنان داشت نوازشم میمیکرد و من لذت میبردم
یه لباسی پوشیده بود که یکم شکمش بیرون بود سرمو فرو بردم تو دلش و بو میکشیدم که صدای خندهی آرومی اومد
دیانا، وقتی این حرکت رو کرد ناگهان خندیدم
ارسلان ،بعد اینکه قشنگ بوش کردم سرم و برگردندم
۶.۴k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.