پارت

پارت۱۶
*پرش زمانی به ۶ماه بعد*
الان ۶ماهه که هایجین توی کماست دکترا امیدی به زنده بودنش ندارن ولی جونگکوک نمیتونه بیخیال بشه جونگکوک هرشب کنار تخت هایجین مینشست و باهاش حرف میزد و همه اتفاق های روزش و برای هایجین تعریف میکرد چند روزی بود که دکتر گفته بود هوشیاریش داره تقریبا برمیگرده و شاید بهوش بیاد و این امیدی شد توی دل جونگکوک
اونشب جونگکوک دوباره پیش تخت هایجین نشست و شروع به حرف زدن باهاش کرد حرفاش حسابی دل میسوزوند و از همیشه غمگین تر بود
جونگکوک:هایجین پرنسسم عشقم زندگیم کی میخوای بلند بشی میدونی چی میکشم سخته بخدا که بدون تو سخته برام خواهش میکنم پاشو نمیتونم بدون تو زندگی کنم سوهو اعدام شده و الان وضعیت خوبه میتونیم باهم زندگی خوبی داشته باشیم میدونی تمام فامیل هات خیلی ناراحتن و از خودشون شرمنده هستن پاشو تا دوباره از نو شروع کنیم میدونی اگر به خوابیدن ادامه بدی منم یه خواب ابدی رو شروع میکنم خواهش میکنم بیدار شو من میخوام زندگیم و با تو شریک باشم ولی اگر بیدار نشی چجور زندگی کنم(گریه)
جونگکوک همینجوری حرف میزد با هایجین که دید انگشت هایجین داره تکون میخوره سریع دکتر رو خبر کرد و دکتر گفت
...............
دیدگاه ها (۱)

پارت اخردکتر:هوشیاریشون برگشته و بزودی بهوش میان تبریک میگمج...

وقتی عضو هشتمی و بیماری قلبی و آسم داری غمگیندرخواستی هونگ م...

پارت ۱۵دکتر:متاسفم هرکاری از دستمون برمی‌آمد انجام دادیم ولی...

پارت۱۴هایجین کم کم داشت چشاش و باز میکرد که جونگکوک دکتر و ص...

part17🦋§اقای پارک جواب جواب آزمایشتون امادست-عه باشه الان می...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁴⁶☆صبح☆با سر درد از خواب بیدار شدم........

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط