~~~فیک ھمسر مخفی~~~
پارت : ۱۱
با ترس به مرد مرموز روبه روم خیره شدم
که لبامو به کام گرفت.
__________________________________________
&ا.ت؟
به پشت سرم نگاه کردم اوه میا بود؟
+بله
&اجوما کارت داره
+علتش؟
&نمیدونم
تق . تق .
#میتونی بیای داخل ا.ت
+با من امری داشتین؟
#وظفت تغییر کرده و از الان.....
نگاهش به سمت جونگکوک کشیده شد که با خونسردی مشغول قهوه ش بود
نگاهشو ازش گرفت و به من سوق داد
#قراره به ارباب جونگکوک خدمت کنی . متوجه ای که؟
نگاهی بهش انداختم ریلکس داشت قهوه اش رو هم میزه انگار که تو این مکان وجود خارجی نداره
#ا.ت؟
هواسمو پرت اجوما کردم
+بله
#متوجه شدی؟
+ب...بله اجوما
#خوبه . مرخصی
با ترس به مرد مرموز روبه روم خیره شدم
که لبامو به کام گرفت.
__________________________________________
&ا.ت؟
به پشت سرم نگاه کردم اوه میا بود؟
+بله
&اجوما کارت داره
+علتش؟
&نمیدونم
تق . تق .
#میتونی بیای داخل ا.ت
+با من امری داشتین؟
#وظفت تغییر کرده و از الان.....
نگاهش به سمت جونگکوک کشیده شد که با خونسردی مشغول قهوه ش بود
نگاهشو ازش گرفت و به من سوق داد
#قراره به ارباب جونگکوک خدمت کنی . متوجه ای که؟
نگاهی بهش انداختم ریلکس داشت قهوه اش رو هم میزه انگار که تو این مکان وجود خارجی نداره
#ا.ت؟
هواسمو پرت اجوما کردم
+بله
#متوجه شدی؟
+ب...بله اجوما
#خوبه . مرخصی
۱۰.۹k
۲۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.