ویو کوک
ویو کوک
ات: بخشیید من عصبیت کردم که دستت این وضع شده ببخشیدد( گریهه شدیید
کوک: اشکال نداره مهم نیس بخواطرش گریه نکن
ات: ...( گریه
وقتی دیدم بس نمیکنم کشیدمش تو مقلم( چییزی که اد مینتون الان نیاز داره)
ات: ( گریه
کوک: بسه دیگه گریه نکن
ات: بخشید که اونطوری بات حرف زدم
( گریه ولی تو بقل کوک )
کوک: معلومه که میبخشم مهم نیستش ناراحت نکن خودتو
ات از بقلم اومد بیرون همینطوری که فین فین میکرد سرشو پتیین انداخت اصلا بم نگا نکرد از اولش باندو دور دستم بستم
وقتی بستش در جعبه رو بستو همچنان با سر پایین داشت پا میشد که بره
کوک: کجا
ات: پایین
کوک: کسی پایین نیس همینجا بمون
( ولی اگه وایب اتاقو تصور کنید خیلی خوبه🙂)
ات:..
کوک: نمیبینی کوکی جونت دستش داغون شده میخوای تنهاش بزاری( عرر چه کیوت)
ات: ناراحت بود ولی با این حرفش خندش گرف و بر گش سمتش
ات: کوکی جونم گشنش نیس؟
کوک: ارع ولی غذاش پیش توعه
ات: چی
اتو کشیدم تو بقلم
( دوستا واقعا حوصله اصمات ندارم خودتون یچیز تصور کنید ولی این دفعه خشن ن رومانتیک( اح اح حالم بد شد😂))
ات: بخشیید من عصبیت کردم که دستت این وضع شده ببخشیدد( گریهه شدیید
کوک: اشکال نداره مهم نیس بخواطرش گریه نکن
ات: ...( گریه
وقتی دیدم بس نمیکنم کشیدمش تو مقلم( چییزی که اد مینتون الان نیاز داره)
ات: ( گریه
کوک: بسه دیگه گریه نکن
ات: بخشید که اونطوری بات حرف زدم
( گریه ولی تو بقل کوک )
کوک: معلومه که میبخشم مهم نیستش ناراحت نکن خودتو
ات از بقلم اومد بیرون همینطوری که فین فین میکرد سرشو پتیین انداخت اصلا بم نگا نکرد از اولش باندو دور دستم بستم
وقتی بستش در جعبه رو بستو همچنان با سر پایین داشت پا میشد که بره
کوک: کجا
ات: پایین
کوک: کسی پایین نیس همینجا بمون
( ولی اگه وایب اتاقو تصور کنید خیلی خوبه🙂)
ات:..
کوک: نمیبینی کوکی جونت دستش داغون شده میخوای تنهاش بزاری( عرر چه کیوت)
ات: ناراحت بود ولی با این حرفش خندش گرف و بر گش سمتش
ات: کوکی جونم گشنش نیس؟
کوک: ارع ولی غذاش پیش توعه
ات: چی
اتو کشیدم تو بقلم
( دوستا واقعا حوصله اصمات ندارم خودتون یچیز تصور کنید ولی این دفعه خشن ن رومانتیک( اح اح حالم بد شد😂))
۱۱.۴k
۲۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.