فیک پارت ۱۹
فیک جیمین (پارت ۱۹)
ویو ا/ت :
ا/ت : چیشده؟
یونگی: آنروز که از دانشگاه میومدم بیرون خیلی گرفته بود...سعی کردم باهاش حرف بزنم ولی سربالا جوابمو داد
تو راه برگشت دیدیم لبه ی پل ایستاده و داره گریه میکنه...نمیدونم وای حس کردم باید بدونی
ا/ت : چ...چی؟ یعنی چی؟ کدوم پل...برای چ...
منتظر جواب نموندم رفتم تو اتاق جیمین و هر چی به ذهنم رسید ریختم تو یک ساک...واسه خودمم برداشتم خونه داداشام لباس داشتم.
از پله های فتم پایین دستشو گرفتم و بردمش بیرون
جیمین : چ...چت..چتهههههه!
ا/ت : فقط بشین تو ماشین (آرامش خواهر:|)
جیمین : چیزی شده؟ (نگران)
ا/ت : تو...تو امروز سعی کردی..دو..دوباره ؟
جیمین : آره...
ا/ت : چ..چرا؟ مگه همه چیزو حل نکرده بودی؟ پس چی..چیشد؟خانوادت چیزی گفتن....؟(گریه)
جیمین : نه فقط یک لحظه حس کردم این بهترین راهه...ولی بعد پشیمون شدم..قول میدم دیگه یک چنین اتفاقی نمیافته...
انگشت کوچیکش رو میاره جلو صورتم و میگه : هومم؟
اشکامو پاک میکنم میگم : قبوله!
میخواد پیاده بشه که دستشو میگیرم : هوووویی کجا؟
دستشو بیرون میکشه و میپرسه : جایی میریم؟
بازم سرد شد...یعنی خوشش نمیاد دستش رو بگیرم؟
جیمین : ا/ت؟ا/تت؟ میم میخوایم جایی بریم؟
ا/ت : آ..عا..آره..آره ببخشید ، میخوایم جایی بریم...بشین!
(پرش زمانی یک ساعت بعد)
ویو ا/ت :
رسیدیم...روم رو میکنم بخش که صداش کنم میبینم خوابه..
ا/ت : الوو؟...جیمین؟...دوست؟...همدم؟...دوس پسر؟....جوجه؟...موچی؟
جیمین : ها؟
ا/ت : اوخ گفتم دوس پسر...ساری..!
جیمین : موچی؟(خنده)
ا/ت : نخند! بعدشم آره مگه چه اشکالی داره؟ موچی! شبیه موچی ای!
و از ماشین پیاده میشم..وقتی طولانی مدت نگام میکنه یکجوری میشم...باید سریع ارتباط چشمیم رو باهاش قطع کنم...
جیمین : خببب میشه بگین اینجا چیکار داریم دقیقا؟
ا/ت : قراره آرامش بدست بیاریم....امشب رو اینجا میمونیم...من نمیزارم به تنظیمات کارخونه برگردی..شما دیگه سمت اون پل نمیری
میخنده و چیزی نمیگه...کوله رو از پشت ماشین برمیداره و سمت کلبه چوبی کوچیک سمت راست جاده حرکت میکنه
ویو جیمین :
میدونم باید ازش دور باشم...ولی خب وقت گذروندن باهاش رو دوست دارم! به خصوص اگه خودش بخواد..
میرم توی کلبه..خیلی قشنگه! کوچیک ولی دنجه...پر عکس خانواده گی! با دیدن عکسام قلبم یکجوری میشه..چه خانواده خوشحالی...چقدر همو دوس دارن! ولی من...
ولش کن امروز نمیخوام حال ا/ت رو بگی...راستی ا/ت کجاست؟...
شرط : ۶ لایک
۱ کامنت
ویو ا/ت :
ا/ت : چیشده؟
یونگی: آنروز که از دانشگاه میومدم بیرون خیلی گرفته بود...سعی کردم باهاش حرف بزنم ولی سربالا جوابمو داد
تو راه برگشت دیدیم لبه ی پل ایستاده و داره گریه میکنه...نمیدونم وای حس کردم باید بدونی
ا/ت : چ...چی؟ یعنی چی؟ کدوم پل...برای چ...
منتظر جواب نموندم رفتم تو اتاق جیمین و هر چی به ذهنم رسید ریختم تو یک ساک...واسه خودمم برداشتم خونه داداشام لباس داشتم.
از پله های فتم پایین دستشو گرفتم و بردمش بیرون
جیمین : چ...چت..چتهههههه!
ا/ت : فقط بشین تو ماشین (آرامش خواهر:|)
جیمین : چیزی شده؟ (نگران)
ا/ت : تو...تو امروز سعی کردی..دو..دوباره ؟
جیمین : آره...
ا/ت : چ..چرا؟ مگه همه چیزو حل نکرده بودی؟ پس چی..چیشد؟خانوادت چیزی گفتن....؟(گریه)
جیمین : نه فقط یک لحظه حس کردم این بهترین راهه...ولی بعد پشیمون شدم..قول میدم دیگه یک چنین اتفاقی نمیافته...
انگشت کوچیکش رو میاره جلو صورتم و میگه : هومم؟
اشکامو پاک میکنم میگم : قبوله!
میخواد پیاده بشه که دستشو میگیرم : هوووویی کجا؟
دستشو بیرون میکشه و میپرسه : جایی میریم؟
بازم سرد شد...یعنی خوشش نمیاد دستش رو بگیرم؟
جیمین : ا/ت؟ا/تت؟ میم میخوایم جایی بریم؟
ا/ت : آ..عا..آره..آره ببخشید ، میخوایم جایی بریم...بشین!
(پرش زمانی یک ساعت بعد)
ویو ا/ت :
رسیدیم...روم رو میکنم بخش که صداش کنم میبینم خوابه..
ا/ت : الوو؟...جیمین؟...دوست؟...همدم؟...دوس پسر؟....جوجه؟...موچی؟
جیمین : ها؟
ا/ت : اوخ گفتم دوس پسر...ساری..!
جیمین : موچی؟(خنده)
ا/ت : نخند! بعدشم آره مگه چه اشکالی داره؟ موچی! شبیه موچی ای!
و از ماشین پیاده میشم..وقتی طولانی مدت نگام میکنه یکجوری میشم...باید سریع ارتباط چشمیم رو باهاش قطع کنم...
جیمین : خببب میشه بگین اینجا چیکار داریم دقیقا؟
ا/ت : قراره آرامش بدست بیاریم....امشب رو اینجا میمونیم...من نمیزارم به تنظیمات کارخونه برگردی..شما دیگه سمت اون پل نمیری
میخنده و چیزی نمیگه...کوله رو از پشت ماشین برمیداره و سمت کلبه چوبی کوچیک سمت راست جاده حرکت میکنه
ویو جیمین :
میدونم باید ازش دور باشم...ولی خب وقت گذروندن باهاش رو دوست دارم! به خصوص اگه خودش بخواد..
میرم توی کلبه..خیلی قشنگه! کوچیک ولی دنجه...پر عکس خانواده گی! با دیدن عکسام قلبم یکجوری میشه..چه خانواده خوشحالی...چقدر همو دوس دارن! ولی من...
ولش کن امروز نمیخوام حال ا/ت رو بگی...راستی ا/ت کجاست؟...
شرط : ۶ لایک
۱ کامنت
۷.۳k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.