فیک پارت ۱۸
فیک جیمین (پارت ۱۸)
ویو جیمین :
ا/ت ؟
یک دفعه میاد سمتم ، بغلم میکنه و شروع میکنه به گریه کردن.....
جیمین : ا/ت چی شده...؟(متعجب)
. یعنی گریه*
ا/ت : خ..خوبی؟سال..م..می؟ کاریت نکر..دن؟(با ترس)
از خودم جداش میکنم : کی؟ چیکارم کنه ؟ برای چی؟
ا/ت : نمیدونم...نم..یدونم وقتی یونگی....زد اون..جوری گفت فکر کردم ب..بل..بلایی سرت اومده...یا.شاید..م...مر...مرد..مردی...!
. دیگه گریه نیست*😅
محکم تر بغلش میکنم : هی...آروم باش! من خوبم...برای چی باید بخوان بکشنم؟
ویو ا/ت :
وقتی بغلش میکنم حالم خیلی بهتر میشه...حس امنیت میکنم. خجالت میکشم نگاش کنم واسه همین همونطور که بغلش دستاشو فشار میدم...
ا/ت : امم...بیا برات میگم مطمئنی خوبی دیگه؟
جیمین : نه...یک جاییم درد میکنه
ا/ت : کجا؟[با ترس] (هنوز بغلش کرده....بچه له شد:/)
جیمین : دستم شکست...ولم میکنی؟
ا/ت : اوه...ببخشید(خجالت)
جیمین : اشکال نداره...خب بیا بگو ببینم واسه چی میخوام بکشنم
میره و در خونه رو میزنه
(پرش زمانی حدود یک ساعت بعد)
ویو ا/ت :
تهیونگ : بخدا فک نکنم اگه من بمیرم انقدر ناراحت شی(خدانکنه...) [خنده]
کوک : ج..جیم...جیمین کجاستتت؟ (اداشو در میاره) [خنده]
جین: [خنده]
ا/ت : هیییییی....بسه!
(صدای در)
جیمین در رو باز میکنه...
جیمین : عه یونگی! خوش اومدی
تا میبینم یونگی اومده میرم سمتش و شروع میکنم به زدمش : تو...بخاطر تو داشتم سکته میکردمممممم
یونگی: هی مگه چیکار کردم؟!
ا/ت : تو زن، زدی به من گفتی جیمین...راستی تو چیزی نگفتی!
یونگی : بیا دنبالم
میریم طبقه بالا
ا/ت : چیشده؟
یونگی:......
شرط : ۶ لایک ۱ کامنت
شرطا رو برسونین چند پارت بعدم بزارم الان قشنگن...
ویو جیمین :
ا/ت ؟
یک دفعه میاد سمتم ، بغلم میکنه و شروع میکنه به گریه کردن.....
جیمین : ا/ت چی شده...؟(متعجب)
. یعنی گریه*
ا/ت : خ..خوبی؟سال..م..می؟ کاریت نکر..دن؟(با ترس)
از خودم جداش میکنم : کی؟ چیکارم کنه ؟ برای چی؟
ا/ت : نمیدونم...نم..یدونم وقتی یونگی....زد اون..جوری گفت فکر کردم ب..بل..بلایی سرت اومده...یا.شاید..م...مر...مرد..مردی...!
. دیگه گریه نیست*😅
محکم تر بغلش میکنم : هی...آروم باش! من خوبم...برای چی باید بخوان بکشنم؟
ویو ا/ت :
وقتی بغلش میکنم حالم خیلی بهتر میشه...حس امنیت میکنم. خجالت میکشم نگاش کنم واسه همین همونطور که بغلش دستاشو فشار میدم...
ا/ت : امم...بیا برات میگم مطمئنی خوبی دیگه؟
جیمین : نه...یک جاییم درد میکنه
ا/ت : کجا؟[با ترس] (هنوز بغلش کرده....بچه له شد:/)
جیمین : دستم شکست...ولم میکنی؟
ا/ت : اوه...ببخشید(خجالت)
جیمین : اشکال نداره...خب بیا بگو ببینم واسه چی میخوام بکشنم
میره و در خونه رو میزنه
(پرش زمانی حدود یک ساعت بعد)
ویو ا/ت :
تهیونگ : بخدا فک نکنم اگه من بمیرم انقدر ناراحت شی(خدانکنه...) [خنده]
کوک : ج..جیم...جیمین کجاستتت؟ (اداشو در میاره) [خنده]
جین: [خنده]
ا/ت : هیییییی....بسه!
(صدای در)
جیمین در رو باز میکنه...
جیمین : عه یونگی! خوش اومدی
تا میبینم یونگی اومده میرم سمتش و شروع میکنم به زدمش : تو...بخاطر تو داشتم سکته میکردمممممم
یونگی: هی مگه چیکار کردم؟!
ا/ت : تو زن، زدی به من گفتی جیمین...راستی تو چیزی نگفتی!
یونگی : بیا دنبالم
میریم طبقه بالا
ا/ت : چیشده؟
یونگی:......
شرط : ۶ لایک ۱ کامنت
شرطا رو برسونین چند پارت بعدم بزارم الان قشنگن...
۲۲.۷k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.