Part20
Part20
دختر خونده مستر لی
.
.
ویو ا.ت
تو این یک ماه بدون کوک خیلی سخت گذشت مجبور بودم شکنجه ها تجاوز ها و خلاصه خیلی چیزا رو تحمل کنم ولی برام سواله آیا کوک دنبالم گشته یا نه؟ یعنی الان سالمه یا الان داره چیکار میکنه؟
رئیس جدیدم مایکل خیلی ازم کار میکشه باورم نمیشه تو این یک ماه 25 نفر رو با دستای خودم کشتم تو همینفکرا تو اتاق بودم که رئیس اومد
.
علامت رئیس %
.
% هی ببین چی دارم برات دوس پسر عزیزت داره بهت خیانت میکنه
_ چی؟؟؟؟
.
یه عکس نشونم داد کوک داشت یه دختر با چهره نامعلوم رو میبوسید احساس کردم قلبم مثل یک لیوان شیشه ای شکست ولی نشون ندادم
.
_ خب؟
% دیگه رسما از افراد منی (پوزخند)
_ کار دیگه ای نمیتونم بکنم بدبخت به دنیا اومدم
% اووو خوشم اومد.... راستی امشب باید با من به عنوان همراه بیای به یه بار لباسام میدم محافظ بیاره
_ باشه
رفت بیرون منم همون لحظه از کوک دل کندم با کشتن 25 نفر 26می برام کاری نداشت خب لباسا با لوازم آرایشو محافظ آورد لباسه یکم باز بود ولی خب چیکار کنم دیگه باید میپوشیدم پوشیدم و خودمو تو آینه یه دید زدم چون شونه نداشتم با چنگال موهامو صاف کردم و یه برق لب و خط چشم و... تمام گفته بود صدام میکنه پس منتظر موندم
.
محافظ: ا.ت بیا پایین
_ اومدم
.
رفتم پایین و سوار ماشین شدم
.
% اونجا منو مایکل صد میکنی حالیته؟
_ چشم
% از همین الان شروع کن
_ چشم آقای مایکل
.
رسیدیم به اون بار از شهر خیلی دور بود
همین که رفتم تو....
.
.
.
خب شرایط بعدی 10 لایک
دختر خونده مستر لی
.
.
ویو ا.ت
تو این یک ماه بدون کوک خیلی سخت گذشت مجبور بودم شکنجه ها تجاوز ها و خلاصه خیلی چیزا رو تحمل کنم ولی برام سواله آیا کوک دنبالم گشته یا نه؟ یعنی الان سالمه یا الان داره چیکار میکنه؟
رئیس جدیدم مایکل خیلی ازم کار میکشه باورم نمیشه تو این یک ماه 25 نفر رو با دستای خودم کشتم تو همینفکرا تو اتاق بودم که رئیس اومد
.
علامت رئیس %
.
% هی ببین چی دارم برات دوس پسر عزیزت داره بهت خیانت میکنه
_ چی؟؟؟؟
.
یه عکس نشونم داد کوک داشت یه دختر با چهره نامعلوم رو میبوسید احساس کردم قلبم مثل یک لیوان شیشه ای شکست ولی نشون ندادم
.
_ خب؟
% دیگه رسما از افراد منی (پوزخند)
_ کار دیگه ای نمیتونم بکنم بدبخت به دنیا اومدم
% اووو خوشم اومد.... راستی امشب باید با من به عنوان همراه بیای به یه بار لباسام میدم محافظ بیاره
_ باشه
رفت بیرون منم همون لحظه از کوک دل کندم با کشتن 25 نفر 26می برام کاری نداشت خب لباسا با لوازم آرایشو محافظ آورد لباسه یکم باز بود ولی خب چیکار کنم دیگه باید میپوشیدم پوشیدم و خودمو تو آینه یه دید زدم چون شونه نداشتم با چنگال موهامو صاف کردم و یه برق لب و خط چشم و... تمام گفته بود صدام میکنه پس منتظر موندم
.
محافظ: ا.ت بیا پایین
_ اومدم
.
رفتم پایین و سوار ماشین شدم
.
% اونجا منو مایکل صد میکنی حالیته؟
_ چشم
% از همین الان شروع کن
_ چشم آقای مایکل
.
رسیدیم به اون بار از شهر خیلی دور بود
همین که رفتم تو....
.
.
.
خب شرایط بعدی 10 لایک
۴.۳k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.