tell me daddy
tell me daddy
P1
____________________________________
از تولدام متنفر بودم قرار بود ۱۷ سالم بشه ولی هیچ کس حتی یادشم نبود خب چیکار باید کنن چون پدر و مادر واقعیم نیستن معلومه که یادشون نمی مونه
با کارینا قرار بود به بیرون بریم
کارینا تنها دوستم بود
کارینا لات بود و کارهایی میکرد که اصلا دوست نداشتم
از خونه رفتم بیرون و به سمت کلوپ رفتم
کارینا: رونا اومدی بیا خیلی خوشمیگزره
&: اوهوم باشه
توی اتاق رفتیم پر از پسر و دختر هایی که لباس های بدی داشتن
&: کارینا اینجا کجاس منو آوردی!!
کارینا: رونا خیلی خوبه شاید اینجا دوست پسرم پیدا کردی
&: حتما دیوونه شدی من از اینجا میرم
کارینا از دستم گرفت
کارینا: اذیت نکن بیا بشین
روی مبلی نشستم همه پسر ها بد نگاهم میکردن
یه پسر جلوم اومد و گفت بیا خوش بگذرونیم
&: برو با عمت خوش بگزرون بیشعور
#: اوه جون بابا بیا کنارم
منو توی بغلش کشید عصبانی شدم و هلش دادم به زمین
&: عوضی بهم دست نزننننن
همه بهم نگاه کردن رو به کارینا کردم و گفتم از اینجا میرم
بیرون رفتم معلوم نبود این جشن برای منه یا برای اونا
داشتم راه میرفتم به اطرافم نگاه کردم هیچ جارو نمیشناختم
داشت گریم می اومد
یکی رو از تاریکی مطلق به زور دیدم معلوم بود مست و معتاده ولی مجبورم ازش آدرس بپرسم
به طرفش رفتم
&: آ.... ق....ا .... اینجا ... کجاست
#: من چه بدونم
&: ببخشید موبایل دارید؟
#: اوهوم
گوشی رو در آورد از دستش گرفتم و به مامان و بابا زنگ زدم هر چقدر زنگ زدم جواب نمیدادن
تماس رو قطع کردم
&: بفرمایید ممنون
#: وایسا نباید پول زنگ زدن هارو بدی؟
&: ببخشید ولی من پولی ندارم
#: خب عیبی نداره یجور دیگه پرداخت کن
قصدش رو فهمیدم زود پا به فرار گزاشتم
خب دنبالم می اومد از دور دست روشنایی دیدم
اون یه ماشین بود بدو بدو به طرف ماشین رفتم و خودم رو جلوش انداختم
ماشین رو بدجور نگه داشت که حس کردم الان لاستیک ها پنچر میشن
&: لطفاً کمکم کنید
مرد از ماشین پیاده شد
P1
____________________________________
از تولدام متنفر بودم قرار بود ۱۷ سالم بشه ولی هیچ کس حتی یادشم نبود خب چیکار باید کنن چون پدر و مادر واقعیم نیستن معلومه که یادشون نمی مونه
با کارینا قرار بود به بیرون بریم
کارینا تنها دوستم بود
کارینا لات بود و کارهایی میکرد که اصلا دوست نداشتم
از خونه رفتم بیرون و به سمت کلوپ رفتم
کارینا: رونا اومدی بیا خیلی خوشمیگزره
&: اوهوم باشه
توی اتاق رفتیم پر از پسر و دختر هایی که لباس های بدی داشتن
&: کارینا اینجا کجاس منو آوردی!!
کارینا: رونا خیلی خوبه شاید اینجا دوست پسرم پیدا کردی
&: حتما دیوونه شدی من از اینجا میرم
کارینا از دستم گرفت
کارینا: اذیت نکن بیا بشین
روی مبلی نشستم همه پسر ها بد نگاهم میکردن
یه پسر جلوم اومد و گفت بیا خوش بگذرونیم
&: برو با عمت خوش بگزرون بیشعور
#: اوه جون بابا بیا کنارم
منو توی بغلش کشید عصبانی شدم و هلش دادم به زمین
&: عوضی بهم دست نزننننن
همه بهم نگاه کردن رو به کارینا کردم و گفتم از اینجا میرم
بیرون رفتم معلوم نبود این جشن برای منه یا برای اونا
داشتم راه میرفتم به اطرافم نگاه کردم هیچ جارو نمیشناختم
داشت گریم می اومد
یکی رو از تاریکی مطلق به زور دیدم معلوم بود مست و معتاده ولی مجبورم ازش آدرس بپرسم
به طرفش رفتم
&: آ.... ق....ا .... اینجا ... کجاست
#: من چه بدونم
&: ببخشید موبایل دارید؟
#: اوهوم
گوشی رو در آورد از دستش گرفتم و به مامان و بابا زنگ زدم هر چقدر زنگ زدم جواب نمیدادن
تماس رو قطع کردم
&: بفرمایید ممنون
#: وایسا نباید پول زنگ زدن هارو بدی؟
&: ببخشید ولی من پولی ندارم
#: خب عیبی نداره یجور دیگه پرداخت کن
قصدش رو فهمیدم زود پا به فرار گزاشتم
خب دنبالم می اومد از دور دست روشنایی دیدم
اون یه ماشین بود بدو بدو به طرف ماشین رفتم و خودم رو جلوش انداختم
ماشین رو بدجور نگه داشت که حس کردم الان لاستیک ها پنچر میشن
&: لطفاً کمکم کنید
مرد از ماشین پیاده شد
۱۸.۳k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.