*please stey well*PT16
ساعت حدودای هشت شب بود که با صدای جیمین و جه یی بیدار شدم
+هوممم میخوام بخوابم
^بسته هرچی خوابید از سه ظهر تا ساعت هشت شب خوابیدی خرس قطبی
-بلند شو پسرا تا یک ساعت دیگه میان
+اوک
بلند شدم کارامون رو کردیم و اماده شدیم یه قهوه هم خوردیم که صدای بوق ماشین پسرا از دم در میومد خونه رو سپردیم به خدمتکارا و رفتیم دم در سوار ون شدیم و حرکت کردیم وقتی حرکت کردیم که نامجون(=) رو به منو جه یی گفت
=خب خودتونو معرفی نمیکنید؟
+ام چرا...ا/تم 27 سالمه و روانشناسم دیگههه همین...ایشون هم جه یی خواهرم بیست سالشه
=خوشبختم
+همینطور
کوک(@) اجین(%) هوسوک($) یونگی(&)تهیونگ(*)نامجون(=)
@جیمین تو خیلی خوش شانسی
-من چطور؟
@یا تو بین هممون فقط دوست دختر داری
+خب شماهاهم که نیازی نیست خودتونو عرفی کنید پس...
-چرا نیازه من خودمو معرفی کنم
+نمک دون...
+از اشنایی با همتون خوش بختم
همشون:همینطور
-گایز فک نمیکنین جو خیلی سنگینه؟
&چرا خیلی...
@خب چرا اهنگ نزاریم...
$خوبه
تهیونگ داشت رانندگی میکرد و کوک هم بغل دستش نشسته بود کوک مبایلش رو به بلوتوث ماشین وصل کرد و یه اهنگ گذاشت یخورده بزن و بکوب کردیم توی ون که رسیدیم به یه جنگل ونوایساد و پیاده شدیم
+چیکار میکنیم؟
-باید به چندتا ماشین تقسیم بشیم که بریم توی جنگل ون گیر میکنه
+اوه
سوار چندتا ماشین جدا شدیم و راه افتادیم که رسیدیم به یه خونه ی خیلی بزرگ یعنی سه تا ولی یکیشون بزرگ تر از همه بود پیاده شدیم و وارد خونه ها شدیم و تقیسم شدیم...
من.جیمین.جه یی و تهیونگ توی یه خونه بودیم
یونگی و جین توی یه خونه و هوسوک و نامجون و کوک هم توی یه خونه...
ساعت حدودای سه صبح بود هممون توی خونه ی اصلی جمع شدیم و غذا خوردیم بعدش من و جیمین که رفتیم خوابیدیم بقیه رو نمیدونم...
*جه یی ویو*
جیمین و ا/ت رفتن خوابیدن بقیه ی پسرا هم رفتن فقط من موندم وتهیونگ یکم مبایلمو چک کردم که بهم گفت
*امم خب گیم میزنی؟
^اره...چطور؟
*میتونیم بریم یکم گیم بزنیم چطوره؟
^خوبه
رفتیم توی اتاقی که برای گیم زدن بود نشستیم پشت سیستما و شروع کردیم گیم زدن...یه خورده که گذشت خمیازه این کشیدم و گفتم
^بریم بخوابیم دیگه نه؟
*اهوم بریم...
رفتیم توی خونه ی خودمون و رفتیم توی اتاق یه لحظه بهش نگاه کردم و گفتم
^الان ما باید پیش هم بخوابیم؟
*مثل اینکه...
^خب من روی کاناپه میخوابم...پ
*نه نه من میخوابم...
+امممم چی شده دارین کل کل میکنید؟
^اههه...ترسیدم چیزه باید روی یه تخت بخوابیم و معضبیم
+تهیونگ میخوای جاتو با من عوض کنی؟
*اوهوم
+اوک
رفتم و روی تخت کنار جه یی دراز کشیدم و خوابم برد...
.
.
.
اسلاید دوم(استایل ا/ت)
اسلاید سوم(اسلایل جه یی)
اسلاید چهارم(استایل جیمین)
+هوممم میخوام بخوابم
^بسته هرچی خوابید از سه ظهر تا ساعت هشت شب خوابیدی خرس قطبی
-بلند شو پسرا تا یک ساعت دیگه میان
+اوک
بلند شدم کارامون رو کردیم و اماده شدیم یه قهوه هم خوردیم که صدای بوق ماشین پسرا از دم در میومد خونه رو سپردیم به خدمتکارا و رفتیم دم در سوار ون شدیم و حرکت کردیم وقتی حرکت کردیم که نامجون(=) رو به منو جه یی گفت
=خب خودتونو معرفی نمیکنید؟
+ام چرا...ا/تم 27 سالمه و روانشناسم دیگههه همین...ایشون هم جه یی خواهرم بیست سالشه
=خوشبختم
+همینطور
کوک(@) اجین(%) هوسوک($) یونگی(&)تهیونگ(*)نامجون(=)
@جیمین تو خیلی خوش شانسی
-من چطور؟
@یا تو بین هممون فقط دوست دختر داری
+خب شماهاهم که نیازی نیست خودتونو عرفی کنید پس...
-چرا نیازه من خودمو معرفی کنم
+نمک دون...
+از اشنایی با همتون خوش بختم
همشون:همینطور
-گایز فک نمیکنین جو خیلی سنگینه؟
&چرا خیلی...
@خب چرا اهنگ نزاریم...
$خوبه
تهیونگ داشت رانندگی میکرد و کوک هم بغل دستش نشسته بود کوک مبایلش رو به بلوتوث ماشین وصل کرد و یه اهنگ گذاشت یخورده بزن و بکوب کردیم توی ون که رسیدیم به یه جنگل ونوایساد و پیاده شدیم
+چیکار میکنیم؟
-باید به چندتا ماشین تقسیم بشیم که بریم توی جنگل ون گیر میکنه
+اوه
سوار چندتا ماشین جدا شدیم و راه افتادیم که رسیدیم به یه خونه ی خیلی بزرگ یعنی سه تا ولی یکیشون بزرگ تر از همه بود پیاده شدیم و وارد خونه ها شدیم و تقیسم شدیم...
من.جیمین.جه یی و تهیونگ توی یه خونه بودیم
یونگی و جین توی یه خونه و هوسوک و نامجون و کوک هم توی یه خونه...
ساعت حدودای سه صبح بود هممون توی خونه ی اصلی جمع شدیم و غذا خوردیم بعدش من و جیمین که رفتیم خوابیدیم بقیه رو نمیدونم...
*جه یی ویو*
جیمین و ا/ت رفتن خوابیدن بقیه ی پسرا هم رفتن فقط من موندم وتهیونگ یکم مبایلمو چک کردم که بهم گفت
*امم خب گیم میزنی؟
^اره...چطور؟
*میتونیم بریم یکم گیم بزنیم چطوره؟
^خوبه
رفتیم توی اتاقی که برای گیم زدن بود نشستیم پشت سیستما و شروع کردیم گیم زدن...یه خورده که گذشت خمیازه این کشیدم و گفتم
^بریم بخوابیم دیگه نه؟
*اهوم بریم...
رفتیم توی خونه ی خودمون و رفتیم توی اتاق یه لحظه بهش نگاه کردم و گفتم
^الان ما باید پیش هم بخوابیم؟
*مثل اینکه...
^خب من روی کاناپه میخوابم...پ
*نه نه من میخوابم...
+امممم چی شده دارین کل کل میکنید؟
^اههه...ترسیدم چیزه باید روی یه تخت بخوابیم و معضبیم
+تهیونگ میخوای جاتو با من عوض کنی؟
*اوهوم
+اوک
رفتم و روی تخت کنار جه یی دراز کشیدم و خوابم برد...
.
.
.
اسلاید دوم(استایل ا/ت)
اسلاید سوم(اسلایل جه یی)
اسلاید چهارم(استایل جیمین)
۸.۱k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.