*please stey well*PT14
*جیمین ویو*
ا/ت که رفت من موندم و جه یی و هیونا یه نگاه به جه یی کردم که هیونا نشست کنارم و شروع کرد حرف زدن
#جیمین میتونم بدونم چرا ند وقته فعالیت نکرکدی؟
-ببخشید ولی فک کنم این یه سوال شخصی باشه...بعدشم هیچ فنی توی اولین دیدار با ارتیستش همچین سوالی نمیپرسه ها...
#ببخشید
فک کنم یکم بهش بر خورد که خب ولش...یه چند مین که گذشت ا/ت و خالش(%)و مامانش اومدن
-سلام
%سلام
^سلام خاله جون...
%سلام...
+بفرمایید بشینید خاله جون
%ممنون...هیونا بیا اینجا...
ا/ت رفت کنار مامانش یا همون خاله ی ا/ت نشست ا/ت هم اومد پیش من و مامانش هم کنارجه یی که خالش گفت
%ا/ت اقایی که کنارت هست رو معرفی نمیکنی؟
یه نگاه به ا/ت کردم و خودمو معرفی کردم
-پارک جیمین هستم خواننده و دنسر..خوشبختم
%پارک جیمین!!!
#تازه فهمیدی مامان...
%واقعا معذرت خوام... متوجه نشدم...خوشبختم
-مشکلی نیست...پیش میاد
%ا/ت کی تاحالا اینقدر خوش شانس شدی؟
^خاله جون خواهرم خوش شانس بوده همیشه
#اره میبینیم...(تنفر)
*ا/ت ویو*
داشتم از خنده پاره میشدم سرم و انداختم پاین و یه لبخند زدم اومدم بالا و تلاش کردم جمع سنگین نشه...
+خب هیونا کیلینیک چطوره؟
#خوبه بهتر از کیلینیک توعه...
+خوبه...
#توچی؟
+منم خوبه یه مدتی میخواستم استراحت کنم کیلینیکم رو تعطیل کردم ولی از هفته ی دیگه دوباره باز میکنم(گفت استراخت که جیمین زایه نشه)
#اهان
م/ا:شام حاضره بیاین سر میز...
+اومدیم...
رفتیم سر میز نشستیم از استرس داشتم پاره میشدم طبق معمول چون داشتم غذا میخوردم پام تکون میخورد که جیمین دستشو گذاشت رو رون پام و فشار داد یه نگاه بهش کردم و ادامه ی غذامو خوردم وقتی غذامون تموم شد خالمو هیونا رفتن یه نفس راحت کشیدم و گفتم
+بالاخره رفتن
-(خنده)
^جالب نبود این دفعه هیونا خیلی اروم بود...
+داشت میسوخت جلو جیمین نمیتونست چیزی بگه
^ازت ممنونم جیم
-خواهش میکنم(خنده)
ا/ت که رفت من موندم و جه یی و هیونا یه نگاه به جه یی کردم که هیونا نشست کنارم و شروع کرد حرف زدن
#جیمین میتونم بدونم چرا ند وقته فعالیت نکرکدی؟
-ببخشید ولی فک کنم این یه سوال شخصی باشه...بعدشم هیچ فنی توی اولین دیدار با ارتیستش همچین سوالی نمیپرسه ها...
#ببخشید
فک کنم یکم بهش بر خورد که خب ولش...یه چند مین که گذشت ا/ت و خالش(%)و مامانش اومدن
-سلام
%سلام
^سلام خاله جون...
%سلام...
+بفرمایید بشینید خاله جون
%ممنون...هیونا بیا اینجا...
ا/ت رفت کنار مامانش یا همون خاله ی ا/ت نشست ا/ت هم اومد پیش من و مامانش هم کنارجه یی که خالش گفت
%ا/ت اقایی که کنارت هست رو معرفی نمیکنی؟
یه نگاه به ا/ت کردم و خودمو معرفی کردم
-پارک جیمین هستم خواننده و دنسر..خوشبختم
%پارک جیمین!!!
#تازه فهمیدی مامان...
%واقعا معذرت خوام... متوجه نشدم...خوشبختم
-مشکلی نیست...پیش میاد
%ا/ت کی تاحالا اینقدر خوش شانس شدی؟
^خاله جون خواهرم خوش شانس بوده همیشه
#اره میبینیم...(تنفر)
*ا/ت ویو*
داشتم از خنده پاره میشدم سرم و انداختم پاین و یه لبخند زدم اومدم بالا و تلاش کردم جمع سنگین نشه...
+خب هیونا کیلینیک چطوره؟
#خوبه بهتر از کیلینیک توعه...
+خوبه...
#توچی؟
+منم خوبه یه مدتی میخواستم استراحت کنم کیلینیکم رو تعطیل کردم ولی از هفته ی دیگه دوباره باز میکنم(گفت استراخت که جیمین زایه نشه)
#اهان
م/ا:شام حاضره بیاین سر میز...
+اومدیم...
رفتیم سر میز نشستیم از استرس داشتم پاره میشدم طبق معمول چون داشتم غذا میخوردم پام تکون میخورد که جیمین دستشو گذاشت رو رون پام و فشار داد یه نگاه بهش کردم و ادامه ی غذامو خوردم وقتی غذامون تموم شد خالمو هیونا رفتن یه نفس راحت کشیدم و گفتم
+بالاخره رفتن
-(خنده)
^جالب نبود این دفعه هیونا خیلی اروم بود...
+داشت میسوخت جلو جیمین نمیتونست چیزی بگه
^ازت ممنونم جیم
-خواهش میکنم(خنده)
۷.۵k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.