yough love part13🗝️🪦⛓️🫦
yough love part13🗝️🪦⛓️🫦
از زبان نویسنده
تهیونگ فکرشو نمی کرد که ات همچین خواهری داشته باشه احساس می کرد که کارول ازش نفرت داره
تهیونگ: ولی اون مرد دیگه وجود نداره چون یه نفر بهتر از اون جاشو گرفته
کارول: من یه تار موی اون مرد کاملو با صدتای مرد نا کاملی مثل تو عوض نمی کنم
تهیونگ: یعنی میخوای بگی مردونگی ندارم؟
کارول: کارت چیه؟ حقوق ماهیانت چقدره؟
تهیونگ: من قبلاً دست راست همون مردی که میگی مرد کاملیه بودم اما دیگه برای خودم کار می کنم چک حقوقمم بستگی به قاچاق موادمخدریه که به بازار سیاه صادرات میکنم
کارول: تو دانشگاه چی خوندی؟
تهیونگ: من درسو ول کردم کارمو با پیوستن تو باند مافیا شروع کردم
کارول نیشخندی گوشه ی لبش نشست تو همون وحله ی اول تهیونگ رو زیر پاهاش خورد کرد و اعتراف کرد که لایق ات نیست و هیچکس براش مناسب تر از جونگ کوک نیست
از زبان ات
وقتی تلفنمو قطع کردم بر گشتم پیششون اما چهره های هر دو تاشون تو هم رفته بود وای نه کارول چیا بهش گفتی؟
➕: اتفاقی افتاده؟
کارول: نگران نباش فقط بیشتر با هم آشنا شدیم
سوار ماشین شدیم تهیونگ خودش رانندگی می کرد رفتیم پاساژ
دم در لباس عروسی بودیم که تهیونگ به شیشه ی مغازه تکیه داد فهمیدم که یه چیزی شدهت
تهیونگ: خواهرت ظاهراً اصلا اعصاب مصاب نداره ها فکر کنم قصدش اینکه که سر منو بخواد
➕: از اولشم می دونستم به هرحال تو روانشناسی و شناخت بقیه تو کارش پروفسوره
حالا هم خودتو ناراحت نکن من باهاش حرف می زنم بیا بریم لباس عروسو انتخاب کنیم
با کلی بدبختی و این ور و اون ور رفتن تونستیم یه لباس عروس انتخاب کنیم حلقه هارو هم انتخاب کردیم اما کارول یه چیزی رو تو گوشم زمزمه کرد که باعث عصبانیتم شد
کارول: اگه واقعاً جنتلمن و شیفتت بود از یه روش رمانتیک تر و مناسب تر ازت خواستگاری می کرد مثل جونگ کوک
شوهر خواهرم اصلا سلیقه و احساس نداره که یکم به خرج بده
➕: کارول بسه دیگه من نمی خوام حتی دیگه اسم اون الدنگ رو بشنوم من فقط تهیونگو می خوام اون مرد رویاهای منه نه جونگ کوک (آروم دم گوشش گفتم اما حرف آخرمو محکم تر گفتم)
کارول: حق با پدر بود...
خیلی خودخواهی ات چرا نمی خوای قبول کنی جونگ کوکه که یه مرد واقیه و لیاقت تو رو داره تهیونگ برعکس جونگ کوک اصلا لیاقت تو رو نداره
خواستم لب تر کنم و زهرمو بپاشم که سریع از اون مکان فاصله گرفت
رفتیم خونه که میویس رو روی کاناپه دیدم وقتی منو دید از جاش بلند شد
➕: میویس اینجا چیکار میکنی؟ کی اومدی؟
میویس: گفتی که بیمارستان بستری اما تیپ و لباسات و چهرت اینو نشون نمیده باید با هم صحبت کنیم
با حرفش اخمام رفت تو هم یعنی الان داشت کنایه می زد که منو خورد کنه؟ خواهر و برادر عین همن
شرط
۱۰۰ لایک ۱۰۰ کام
از زبان نویسنده
تهیونگ فکرشو نمی کرد که ات همچین خواهری داشته باشه احساس می کرد که کارول ازش نفرت داره
تهیونگ: ولی اون مرد دیگه وجود نداره چون یه نفر بهتر از اون جاشو گرفته
کارول: من یه تار موی اون مرد کاملو با صدتای مرد نا کاملی مثل تو عوض نمی کنم
تهیونگ: یعنی میخوای بگی مردونگی ندارم؟
کارول: کارت چیه؟ حقوق ماهیانت چقدره؟
تهیونگ: من قبلاً دست راست همون مردی که میگی مرد کاملیه بودم اما دیگه برای خودم کار می کنم چک حقوقمم بستگی به قاچاق موادمخدریه که به بازار سیاه صادرات میکنم
کارول: تو دانشگاه چی خوندی؟
تهیونگ: من درسو ول کردم کارمو با پیوستن تو باند مافیا شروع کردم
کارول نیشخندی گوشه ی لبش نشست تو همون وحله ی اول تهیونگ رو زیر پاهاش خورد کرد و اعتراف کرد که لایق ات نیست و هیچکس براش مناسب تر از جونگ کوک نیست
از زبان ات
وقتی تلفنمو قطع کردم بر گشتم پیششون اما چهره های هر دو تاشون تو هم رفته بود وای نه کارول چیا بهش گفتی؟
➕: اتفاقی افتاده؟
کارول: نگران نباش فقط بیشتر با هم آشنا شدیم
سوار ماشین شدیم تهیونگ خودش رانندگی می کرد رفتیم پاساژ
دم در لباس عروسی بودیم که تهیونگ به شیشه ی مغازه تکیه داد فهمیدم که یه چیزی شدهت
تهیونگ: خواهرت ظاهراً اصلا اعصاب مصاب نداره ها فکر کنم قصدش اینکه که سر منو بخواد
➕: از اولشم می دونستم به هرحال تو روانشناسی و شناخت بقیه تو کارش پروفسوره
حالا هم خودتو ناراحت نکن من باهاش حرف می زنم بیا بریم لباس عروسو انتخاب کنیم
با کلی بدبختی و این ور و اون ور رفتن تونستیم یه لباس عروس انتخاب کنیم حلقه هارو هم انتخاب کردیم اما کارول یه چیزی رو تو گوشم زمزمه کرد که باعث عصبانیتم شد
کارول: اگه واقعاً جنتلمن و شیفتت بود از یه روش رمانتیک تر و مناسب تر ازت خواستگاری می کرد مثل جونگ کوک
شوهر خواهرم اصلا سلیقه و احساس نداره که یکم به خرج بده
➕: کارول بسه دیگه من نمی خوام حتی دیگه اسم اون الدنگ رو بشنوم من فقط تهیونگو می خوام اون مرد رویاهای منه نه جونگ کوک (آروم دم گوشش گفتم اما حرف آخرمو محکم تر گفتم)
کارول: حق با پدر بود...
خیلی خودخواهی ات چرا نمی خوای قبول کنی جونگ کوکه که یه مرد واقیه و لیاقت تو رو داره تهیونگ برعکس جونگ کوک اصلا لیاقت تو رو نداره
خواستم لب تر کنم و زهرمو بپاشم که سریع از اون مکان فاصله گرفت
رفتیم خونه که میویس رو روی کاناپه دیدم وقتی منو دید از جاش بلند شد
➕: میویس اینجا چیکار میکنی؟ کی اومدی؟
میویس: گفتی که بیمارستان بستری اما تیپ و لباسات و چهرت اینو نشون نمیده باید با هم صحبت کنیم
با حرفش اخمام رفت تو هم یعنی الان داشت کنایه می زد که منو خورد کنه؟ خواهر و برادر عین همن
شرط
۱۰۰ لایک ۱۰۰ کام
۵۱.۸k
۱۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.