tough love part11 🗝️🪦⛓️🫦
tough love part11 🗝️🪦⛓️🫦
از زبان ات
نمی دونستم باید چیکار کنم اما فقط یه چیزی رو می دونستم اونم اینکه باید انتخاب درست رو می کردم
از زبان نویسنده
تو همین لحظه چند بادیگارد سیاهپوش ریختن تو مطب
یکی از بادیگاردا: خانوما آقایون محترم بی زحمت ایکی ثانیه روتون به دیوار
منشی از صندلیش بلند شد و با عصبانیت گفت: چه خبره؟ اینجا مطبه ساکت باشین
یکی دیگه از بادیگاردا: شما بشین سره جات خانوم
یکی از مردم تو نوبت مطب: رومون به دیوار؟ برای چی؟
بادیگارد اولی: گفتم روتون به دیوار
بادیگارد دومی: مگه نگفت روتون به دیوار نکنه می خواین به یه زبون دیگه بهتون بفهمونم؟
وقتی همه برگشتن سمت دیوار جونگ کوک سریع خودشو رسوند و خواست بره سمت اتاق دکتر
منشی: کجا میرید آقای جونگ کوک؟ مریض داریم الان نوبت شما نیست ( همچنان جونگ کوک بی توجه سمت اتاق مشاوره میره) آقای جئون گفتم مریض توعه لطفاً یه موقع دیگه برین داخل
اما تا قبل از اینکه منشی بتونه کاری انجام بده جونگ کوک دستگیره درو کشیدم و وارد اتاق شد
از زبان ات
تو همین لحظه یدفه دیدم در به شتاب سریع باز شد و دوباره چهره ی اون هیولا برام نمایان شد
هیچ وقت ارزش قائل نمیشه تا کی می خواد همینجوری به خود خواهیاش ادامه بده؟
منشی: خانم دکتر بخدا گفتم مریض دارین اما ایشون...
اریکا اشاره کرد که منشیش از اتاق سریع خارج شه
جونگ کوک قدم به قدم سمتم نزدیک تر میشد که دقیقاً روبه روم قرار گرفت
➕: اینجا هم تنهام نمیزاری گندوک چرا هیچ وقت نمی خوای حتی یه صدم درصد هم برام ارزش قائل شی؟
➖: من چیکار به تو دارم؟ دیگه کاری به تو ندارم وانمود کن منو ندیدی همینطور که من وانمود می کنم
الانم دیگه وقت مشاوره ی کنه
➕: مشاوره؟ تو اصلا چیزی از مشاوره حالیت میشه که سرتو میندازی پایین و همینجوری میای اتاق مشاوره؟
➖: ات باور کن من اصلا عوض شدم اصلا یه آدم خوبی شدم انگار شدم یه فرشته ای که خیلی پاک و... باور کن اصلا احساس می کنم که دیگه اون جونگ کوک سابق نیستم یه جونگ کوک دیگه شدم انگار من... چیه؟ چرا اینجوری نگام میکنی مگه دروغ میگم؟
( روبه دکتر کرد) خانوم دکتر چه اشکالی داره آدما بخاطر برگردوندن یه نفر خودشونو تغییر بدن و اون یه نفرم برگرده؟
(برگشت سمتم) ات باور کن اگه تو برگردی کل دنیا رو زیر پاهات میزارم هرکاری بگی انجام میدم فقط... فقط اگه هم که شده یکم به بچه ها مون فکر کن ما می تونیم آرزوی قبل از مرگ پدرمو برآورده کنیم فقط بهش فکر کن بچه های من تو خیلی ملوس میشن چون تو مامانشون میشی و من باباشون
➕: جونگ کوک تروخدا خفه شو دیگه نمی خوام صداتو بشنوم
همینم کم مونده تو باباشی و بچه های توی نره غول بیابونی رو به بدبختی به دنیا بیارم و تر و خشک شونم کنم
شرط
۱۰۰ لایک ۱۰۰ کام
از زبان ات
نمی دونستم باید چیکار کنم اما فقط یه چیزی رو می دونستم اونم اینکه باید انتخاب درست رو می کردم
از زبان نویسنده
تو همین لحظه چند بادیگارد سیاهپوش ریختن تو مطب
یکی از بادیگاردا: خانوما آقایون محترم بی زحمت ایکی ثانیه روتون به دیوار
منشی از صندلیش بلند شد و با عصبانیت گفت: چه خبره؟ اینجا مطبه ساکت باشین
یکی دیگه از بادیگاردا: شما بشین سره جات خانوم
یکی از مردم تو نوبت مطب: رومون به دیوار؟ برای چی؟
بادیگارد اولی: گفتم روتون به دیوار
بادیگارد دومی: مگه نگفت روتون به دیوار نکنه می خواین به یه زبون دیگه بهتون بفهمونم؟
وقتی همه برگشتن سمت دیوار جونگ کوک سریع خودشو رسوند و خواست بره سمت اتاق دکتر
منشی: کجا میرید آقای جونگ کوک؟ مریض داریم الان نوبت شما نیست ( همچنان جونگ کوک بی توجه سمت اتاق مشاوره میره) آقای جئون گفتم مریض توعه لطفاً یه موقع دیگه برین داخل
اما تا قبل از اینکه منشی بتونه کاری انجام بده جونگ کوک دستگیره درو کشیدم و وارد اتاق شد
از زبان ات
تو همین لحظه یدفه دیدم در به شتاب سریع باز شد و دوباره چهره ی اون هیولا برام نمایان شد
هیچ وقت ارزش قائل نمیشه تا کی می خواد همینجوری به خود خواهیاش ادامه بده؟
منشی: خانم دکتر بخدا گفتم مریض دارین اما ایشون...
اریکا اشاره کرد که منشیش از اتاق سریع خارج شه
جونگ کوک قدم به قدم سمتم نزدیک تر میشد که دقیقاً روبه روم قرار گرفت
➕: اینجا هم تنهام نمیزاری گندوک چرا هیچ وقت نمی خوای حتی یه صدم درصد هم برام ارزش قائل شی؟
➖: من چیکار به تو دارم؟ دیگه کاری به تو ندارم وانمود کن منو ندیدی همینطور که من وانمود می کنم
الانم دیگه وقت مشاوره ی کنه
➕: مشاوره؟ تو اصلا چیزی از مشاوره حالیت میشه که سرتو میندازی پایین و همینجوری میای اتاق مشاوره؟
➖: ات باور کن من اصلا عوض شدم اصلا یه آدم خوبی شدم انگار شدم یه فرشته ای که خیلی پاک و... باور کن اصلا احساس می کنم که دیگه اون جونگ کوک سابق نیستم یه جونگ کوک دیگه شدم انگار من... چیه؟ چرا اینجوری نگام میکنی مگه دروغ میگم؟
( روبه دکتر کرد) خانوم دکتر چه اشکالی داره آدما بخاطر برگردوندن یه نفر خودشونو تغییر بدن و اون یه نفرم برگرده؟
(برگشت سمتم) ات باور کن اگه تو برگردی کل دنیا رو زیر پاهات میزارم هرکاری بگی انجام میدم فقط... فقط اگه هم که شده یکم به بچه ها مون فکر کن ما می تونیم آرزوی قبل از مرگ پدرمو برآورده کنیم فقط بهش فکر کن بچه های من تو خیلی ملوس میشن چون تو مامانشون میشی و من باباشون
➕: جونگ کوک تروخدا خفه شو دیگه نمی خوام صداتو بشنوم
همینم کم مونده تو باباشی و بچه های توی نره غول بیابونی رو به بدبختی به دنیا بیارم و تر و خشک شونم کنم
شرط
۱۰۰ لایک ۱۰۰ کام
۴۹.۱k
۱۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.