مرحله ی پنجم اعزاداری پارت 48
مرحله ی پنجم اعزاداری پارت 48
اجوما ـ حالا برو کنار میخوام تخم مرغ هارو بریزم داخلش
ـ عیب چشم
اجوما ـ خب اینم از این، میشه میزو بچینی
ـ اوهوم
با اجوما کلی کارار رو کردیم که ات اومد
ویو ات
جونگ کوک داشت میزو صبحونه رو میچید خنده دار بود
ـ سلام صبحتون بخیر
اجوما ـ سلام دخترم
ـ اجوما میشه توضیح بدین که اقای جئون از کدوم دنده پاشدن؟
جونگ کوک ـ مگع بد میکنم؟
ـ نه خب هم عجیبه هم خنده داره
داشتن در میزدن
ـ من میرم باز میکنم
رفتم درو باز کردم رانگ بود
ـ سلام
رانگ ـ سلام
ـ صبحونه خوردی؟
رانگ ـ نه نخوردم
ـ خب بیا جونگ کوک صبحونه اماده کرده
رانگ ـ اها، خانم جانگ؟
ـ بله؟
رانگ ـ میخواستم چند لحظه باهاتون حرف بزنم
ـ باشه بیا بریم بیرون
رفتیم بیرون
ـ اتفاقی افتاده؟
رانگ ـ نه اتفاق خاصی نیوفتاده
ـ خب مشکل چیه؟
رانگ ـ راجب یونجوعه
ـ یونجو؟
رانگ ـ راستش منو اون قبلا باهم بودیم خیلی وقت پیش
ـ چی؟
رانگ ـ اونموقع یونجو 14 سالش بود خوانوادش نذاشتن با من باشه، خانوادش میزدنش از اونموقع تاحالا همش سعی کردم پیداش کنم و الان پیداش کردم
ـ حالا من یه چیزی بگم؟
رانگ ـ...
اجوما ـ حالا برو کنار میخوام تخم مرغ هارو بریزم داخلش
ـ عیب چشم
اجوما ـ خب اینم از این، میشه میزو بچینی
ـ اوهوم
با اجوما کلی کارار رو کردیم که ات اومد
ویو ات
جونگ کوک داشت میزو صبحونه رو میچید خنده دار بود
ـ سلام صبحتون بخیر
اجوما ـ سلام دخترم
ـ اجوما میشه توضیح بدین که اقای جئون از کدوم دنده پاشدن؟
جونگ کوک ـ مگع بد میکنم؟
ـ نه خب هم عجیبه هم خنده داره
داشتن در میزدن
ـ من میرم باز میکنم
رفتم درو باز کردم رانگ بود
ـ سلام
رانگ ـ سلام
ـ صبحونه خوردی؟
رانگ ـ نه نخوردم
ـ خب بیا جونگ کوک صبحونه اماده کرده
رانگ ـ اها، خانم جانگ؟
ـ بله؟
رانگ ـ میخواستم چند لحظه باهاتون حرف بزنم
ـ باشه بیا بریم بیرون
رفتیم بیرون
ـ اتفاقی افتاده؟
رانگ ـ نه اتفاق خاصی نیوفتاده
ـ خب مشکل چیه؟
رانگ ـ راجب یونجوعه
ـ یونجو؟
رانگ ـ راستش منو اون قبلا باهم بودیم خیلی وقت پیش
ـ چی؟
رانگ ـ اونموقع یونجو 14 سالش بود خوانوادش نذاشتن با من باشه، خانوادش میزدنش از اونموقع تاحالا همش سعی کردم پیداش کنم و الان پیداش کردم
ـ حالا من یه چیزی بگم؟
رانگ ـ...
۴.۷k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.