پارت

پارت ۱۲
الیکا: قیافت آشناس توی قصر کار نمیکردی؟

ویکتوریا: امم نه من داخل قصر کار نمیکردم

الیکا: واقعا؟ جالبه آخه قیافت آشناس

ویکتوریا: ولی من نمیشناسمتون با اجازه باید

برم

اوف خدااا بلخره رفتم چه گیری داد نکنه منا

شناخته اوف خدا برم چند تا چیز بخرم

پس رفتم از میوه فروشی میوه خریدم


چون نزدیک زایمان هم بود پس چند تا لباس

و اسباب بازی گرفتم که خیلی خوشگل بودن

هوا داشت رو به تاریکی میرفت و داشتم از

کنار یک مغازه عتیقه فروشی رد شدم و دیدم

که گوشواره های زیبای کریستالی

میدرخشه(عکسش گذاشتم) پس تصمیم

گرفتم برای جنیسا بخرم وارد مغازه شدم

سلامی کردم و گفتم ببخشید آقا این

گوشواره قیمتش چقدره؟

مرده: قیمت این گوشواره ۱۰۰ دلاره

ویکتوریا: ولی این که خیلی گرونه

مرده: خانوم این گوشواره از کریستال های

اعلا ساخته شده و خیلی قدیمیه

ویکتوریا: خوب باشه فقط یک درصد تخفیف بده

مرده: باشه ۹۹دلاربده

ویکتوریا: بفرمایید

به خونه رفتم و لباسم را با یک لباس راحتی

عوض کردم و جعبه که گوشواره داخلش بود را برداشتم
و روی صندلی نشستم
ویکتوریا: به به جنیسا خانوم چیکار کرده

غذای مورد علاقم را درست کرده
جنیسا: خوب گفتم تو که امروز کلی راه را

پیاده تا شهر را رفتی و خسته شدی پس

بخاطر همین غذای مورد علاقت را درست کردم
ویکتوریا:مرسیی
(بعد خوردن شام )
ویکتوریا: بعد از خوردن شام و کمک کردن به

جنیسا تصمیم گرفتیم بشینیم باهمدیگه

صحبت کنیم و و من لباس هایی که برای بچم

گرفته بودم را به جنیسا نشون دادم

ویکتوریا: خوبب چون که گذاشتید من داخل

خونتون بمونم یک هدیه ناقابل گرفتم این گوشواره برای شما
جنیسا:چی مرسی ولی من نیاز ندارم که این

هدیه را قبول کنم

ویکتوریا: نه لطفا نگهش دار خواهش میکنم

جنیسا: خوب چون اسرار میکنی باشه

چون که فقط یدونه کامنت داشت ولی باز گذاشتم
دیدگاه ها (۱۱)

گوگولیام قراره برم شمال ممکنه پارت بعدی را نزارم

پارت ۱۳(بریم به کریسمس )امروز کریسمسه و درخت کریسمسون آمد...

یعنی میگید از فیک شاهزاده من حمایت نمیکنید؟ یعنی دیگه مثل ...

پارت ۱۱از زبان ویکتوریا: چند ماه بود که به این شکل زندگ...

فیک شاهزاده من

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

چرا حرف منو باور نمیکنی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط