Devil or Angel⁷³
Devil or Angel⁷³
جانگمی
بورا: کسی نمیخواد بره پیش ا/ت
جانگمی: بیا بریم
میجون: من میرم پیش جونگکوک
لیون: گفت که میخواد تنها باشه
میجون: من جونگکوک میشناسم با هم بزرگ شدیم الان دلش میخواد یکی کنارش من میرم پیشش
لیون: باشه
رفتیم پیش ا/ت
ا/ت داشت گریه میکرد
جانگمی: زن داداش فدات گریه نکن
ا/ت: گریه نکنم چرا نکنم چرا؟
یونا: بزارید گریه کنه اروم شه من که نمیتونم خودمو بزار یه لحظه جای ا/ت مامان بیا ما بریم بیرون
جانگمی: بابا کجا رفت
یونا: نمیدونم
یونا و مامان رفتن
کوک
میجون: دلم نیومد تنهات بزارم
کوک: میجون
میجون: صبر کن ببینم داری گریه میکنی اولین بار که میبینمت گریه میکنی
کوک: هیچوقت خودمو نمیبخشم بخاطر ا/ت که هرچی شد فقط بخاطر من بود الان من اگه کنارش بودم اینجوری میشد
میجون: بیا برو پیش ا/ت
کوک: نمیخوام ناراحتیشو ببینم با اینکه میگفت سنم کمه نمیخوام بچه دار شم ولی تو این چند ماه خیلی بهش عادت کرده بود و عاشقش شده بود الان چطور میتونه فراموشش کنه
میجون: ا/ت سریع به هرچیزی وابسته میشه
کوک:خیلی بهش گفتم بیا این ماه اخرهم همینجا بمونیم بعد برمیگردیم گفت نه میخوام بچم اینجا بدنیا بیاد میدونم الان نشون نمیده ولی میدونم خیلی ناراحته میجون خیلی
میجون: میفهمم
جانگمی: جونگکوک بیا ا/ت میگه بیا
میجون: جانگمی میگه بیا بلند شو بریم پیش ا/ت
کوک: دوست ندارم منو اینجوری ببینه میرم صورتمو بشورم بعد میام
میجون: باشه من میرم
کوک: باشه
ا/ت
ا/ت: چرا جونگکوک نمیاد
میجون: الان میاد خیلی ناراحت بود داشت گریه میکرد
ا/ت: خب جانگمی چرا راستشو بهش نگفتی؟
جانگمی: تا بیاد میگم
کوک: ا/ت
ا/ت: جونگکوکا
کوک: خوبی؟
ا/ت: اهمم اره
کوک: اصلا ناراحت نباشیا این نشد یکی دیگه
ا/ت: توهم ناراحت نباش
کوک: نه من نیستم
جانگمی: اره جون خودت
کوک: جانگمی
🧑🏻⚕️: خانمه میگه رفتید اتاق عمل بهش چی بگم؟
ا/ت: بگو رفتم
کوک: یعنی چی؟
جانگمی: خانم دکتر برید یکم سرشون گرم کنید
کوک: جانگمی چیشده خانمه کیه؟
#فیک
#سناریو
جانگمی
بورا: کسی نمیخواد بره پیش ا/ت
جانگمی: بیا بریم
میجون: من میرم پیش جونگکوک
لیون: گفت که میخواد تنها باشه
میجون: من جونگکوک میشناسم با هم بزرگ شدیم الان دلش میخواد یکی کنارش من میرم پیشش
لیون: باشه
رفتیم پیش ا/ت
ا/ت داشت گریه میکرد
جانگمی: زن داداش فدات گریه نکن
ا/ت: گریه نکنم چرا نکنم چرا؟
یونا: بزارید گریه کنه اروم شه من که نمیتونم خودمو بزار یه لحظه جای ا/ت مامان بیا ما بریم بیرون
جانگمی: بابا کجا رفت
یونا: نمیدونم
یونا و مامان رفتن
کوک
میجون: دلم نیومد تنهات بزارم
کوک: میجون
میجون: صبر کن ببینم داری گریه میکنی اولین بار که میبینمت گریه میکنی
کوک: هیچوقت خودمو نمیبخشم بخاطر ا/ت که هرچی شد فقط بخاطر من بود الان من اگه کنارش بودم اینجوری میشد
میجون: بیا برو پیش ا/ت
کوک: نمیخوام ناراحتیشو ببینم با اینکه میگفت سنم کمه نمیخوام بچه دار شم ولی تو این چند ماه خیلی بهش عادت کرده بود و عاشقش شده بود الان چطور میتونه فراموشش کنه
میجون: ا/ت سریع به هرچیزی وابسته میشه
کوک:خیلی بهش گفتم بیا این ماه اخرهم همینجا بمونیم بعد برمیگردیم گفت نه میخوام بچم اینجا بدنیا بیاد میدونم الان نشون نمیده ولی میدونم خیلی ناراحته میجون خیلی
میجون: میفهمم
جانگمی: جونگکوک بیا ا/ت میگه بیا
میجون: جانگمی میگه بیا بلند شو بریم پیش ا/ت
کوک: دوست ندارم منو اینجوری ببینه میرم صورتمو بشورم بعد میام
میجون: باشه من میرم
کوک: باشه
ا/ت
ا/ت: چرا جونگکوک نمیاد
میجون: الان میاد خیلی ناراحت بود داشت گریه میکرد
ا/ت: خب جانگمی چرا راستشو بهش نگفتی؟
جانگمی: تا بیاد میگم
کوک: ا/ت
ا/ت: جونگکوکا
کوک: خوبی؟
ا/ت: اهمم اره
کوک: اصلا ناراحت نباشیا این نشد یکی دیگه
ا/ت: توهم ناراحت نباش
کوک: نه من نیستم
جانگمی: اره جون خودت
کوک: جانگمی
🧑🏻⚕️: خانمه میگه رفتید اتاق عمل بهش چی بگم؟
ا/ت: بگو رفتم
کوک: یعنی چی؟
جانگمی: خانم دکتر برید یکم سرشون گرم کنید
کوک: جانگمی چیشده خانمه کیه؟
#فیک
#سناریو
۱۸.۷k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.