من برگشتم ( پارت ۴)
من برگشتم ( پارت ۴)
رفتیم بیرون سوار ماشین تهیونگ شدم و به تهیونگ آدرسو گفتم اونم سریع رفت به سمت خونم و رسیدیم
& تنهایی اینجا زندگی میکنی
* اره
& خب دیگه من میرم شبت بخیر
* شب تو هم بخیر
تهیونگ رفت منم رفتم تو خونم
چند روز بعد
هیچ وقت فکرشو نمیکردم اینقدر زود عروسی کنم دیروز مدرکمو گرفتم امروز عروسیمه دست به دست پدرم وارد سالن شدم و همه دست زدن جلوتر رفتم جلوی تهیونگ واستادم بعد از گفتنه بله تهیونگ حلقه رو تو دستم کرد و همه دست زدم وقت بوسیدن شده بود تهیونگ بوسه ریزی روی لبام گذاشت
شب
رفتم توی اتاق مشترکمون لباسم رو عوض کردم و جلوی آیینه نشستم موهامو شونه زدم تهیونگ از حمام امد بیرون و حوله دور کمرش رو باز کرد منم سریع رومو کردم اونور
& چرا خجالت میکشی من دیگه شوهرتم
حرفی نزدم امد جلو و چونمو گرفت و سرمو به طرف خودش چرخوند
& به من نگاه کن
نگاش کردم
& سعی کن همیشه همینجوری به حرفم گوش بدی مگه نه اتفاقات بدی میوفته
منظورشو نفهمیدم رفتم روی تخت دراز کشیدم اونم فقط یه شلوارک پوشید و بالا تنش لخت بود بدون هیچ حرفی خوابید منم خوابیدم
صبح
سریع از خواب بیدار شدم یا لباس پوشیدم و رفتم سمت شرکت پدرم برای کار (عکس لباس ا.ت پست بعد)
چند ساعت بعد
* خب بچه ها امروز کارتون عالی بود خدافظ
از پله های شرکت امدم پایین که یکی از کارمند ها امد جلو
رفتیم بیرون سوار ماشین تهیونگ شدم و به تهیونگ آدرسو گفتم اونم سریع رفت به سمت خونم و رسیدیم
& تنهایی اینجا زندگی میکنی
* اره
& خب دیگه من میرم شبت بخیر
* شب تو هم بخیر
تهیونگ رفت منم رفتم تو خونم
چند روز بعد
هیچ وقت فکرشو نمیکردم اینقدر زود عروسی کنم دیروز مدرکمو گرفتم امروز عروسیمه دست به دست پدرم وارد سالن شدم و همه دست زدن جلوتر رفتم جلوی تهیونگ واستادم بعد از گفتنه بله تهیونگ حلقه رو تو دستم کرد و همه دست زدم وقت بوسیدن شده بود تهیونگ بوسه ریزی روی لبام گذاشت
شب
رفتم توی اتاق مشترکمون لباسم رو عوض کردم و جلوی آیینه نشستم موهامو شونه زدم تهیونگ از حمام امد بیرون و حوله دور کمرش رو باز کرد منم سریع رومو کردم اونور
& چرا خجالت میکشی من دیگه شوهرتم
حرفی نزدم امد جلو و چونمو گرفت و سرمو به طرف خودش چرخوند
& به من نگاه کن
نگاش کردم
& سعی کن همیشه همینجوری به حرفم گوش بدی مگه نه اتفاقات بدی میوفته
منظورشو نفهمیدم رفتم روی تخت دراز کشیدم اونم فقط یه شلوارک پوشید و بالا تنش لخت بود بدون هیچ حرفی خوابید منم خوابیدم
صبح
سریع از خواب بیدار شدم یا لباس پوشیدم و رفتم سمت شرکت پدرم برای کار (عکس لباس ا.ت پست بعد)
چند ساعت بعد
* خب بچه ها امروز کارتون عالی بود خدافظ
از پله های شرکت امدم پایین که یکی از کارمند ها امد جلو
۷۸.۳k
۱۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.