جغد کوچولوی من 🦉:
جغد کوچولوی من 🦉:
part: 51
A:
کارای بد
+اره بعدم به مرور زمان عاشق هم شدیم
-اوک و بعدش
+تهدیدم کرد منم چاره ای ندلشتم قبول کردم
و چند روز پیش فهمیدم که مهگل خواهر ناتنی
و احسانو جلو چشمم پر پر کرد.(با بغض)
-هستی بغض نکن انتقام میگیریم
+ارسلان انتقام چی اونا حتی نقشع مرگ دیانارو کشیدن
اومدم حرفی بزنم گوشی هستی زنگ خورد
-کیه
+مهگل
-بزن روی اسپیکر
جواب داد زد روی اسپیکر
مهگل: سلام خواهری
هستی: سلام جیگر طلا
مهگل: ابجی جون بلاخره شقایق داره میره توی سرم دیانا سم بریزه بزودی ارسلان میشه شوهر خواهرت
هستی: اخ جون شوهر خواهر هوووو
مهگل: دیانا میمیره رومینا هم میمیره
هستی: رومینا چرا
مهگل: اخه رومینا کنارشه
هستی: اون چطوری میمیره
مهگل: بی هوشش میکتیم بعد با چاقو میزنیم تو قلبش تامام
هستی: دیکه از شرشون خلاص میشیم
مهگل: اره
هستی: نقشه می عملی میکنید
مهکل: ده دقیقه دیگه
هستی:باشه اجی ارزوی موفیقت میکنم برات من برم دستشویی
مهگل: برو الان میشاشی تو خودت
هستی گوشیو قط کرد
-چرا اینطوری خودشت حرف میزدی جیگر طلا
+ مجبورم پگرنه میندازم توی سیاه چال
-ببلند شو الان میمیرن
+کیا
-دیانا رومینا
+بدو بدو تو برو من نمیام
-چرا
+شقایق منو ببینه کص خولی
-راست میگی بای
رفتم سوار ماشین شدم حرکت کردم سسمت بیمارستان
رسیدم بیمارستان
رفتم اتاف دیانا
رومینا: چی شده
-دیانا حالش خوبع
رومینا: برات توضیح میدم
اومدم جواب بدم صدای خط صاف شدن قلب دیانا رو شنیدم
روی دستکاه نگاه کردم خط صاف بود
-دیانا یکی اینجا نیست (با داد)
پرستارا ریختن توی اتاق
دیانا رو بردن اتاق عمل
رومینا: چرا اتاق عمل
رضا: چی شده
رومینا: دیانا رو بردن اتاق عمل
-اون قلبش وایستاد اون رفت
لکه خونی توی اتق بود یه چاقو کنترش
~اون نرفته
صدای اشنای اومد سرمو برگردوندم
-ن. یک. ا
نیکا: دیانا من نمیره اون قول مسافرت بهم داده بود
پانیذ: دیانا (با داد گریه)
هستی: نقششون عملی کردن فهنیدن من با توام
پانیذ حمله کرد بع هستی
-پانیذ ولش کن تقصیر اون نیست
محراب: ابجیم ابجیم دارهپر پر میشع
مهشاد: دیانا
-اون قل.. بش وایس. تاد
چشمام ساهی رفت دیگه هیچی نفهمیدم
با سوزش دستم بیدار شدم
من کجام تازه یادم افتاد
سرمو کندم بدو بدو رفتم سمت اتاق عمل بچها همه بودن حتی اتوسا امیر پریسا اگاپه
اگاپه: دیانا خوبع ارسلان
-الان چند ساعته توی اتاف عمله
اگاپه: 7ساعت
پریسا: اگه دیانا.....
با صدای دکتر هممون ساکت شدیم
دکتر: همراه خانوم رحیمی
-منم
دکتر: بیاین توی اتاقم
با دکتر رفتیم توی اتاق
-دکتر بگید دیگه چی شده
دکتر: عملشون با موفقیت انجام شد اماا
-اما چی
part: 51
A:
کارای بد
+اره بعدم به مرور زمان عاشق هم شدیم
-اوک و بعدش
+تهدیدم کرد منم چاره ای ندلشتم قبول کردم
و چند روز پیش فهمیدم که مهگل خواهر ناتنی
و احسانو جلو چشمم پر پر کرد.(با بغض)
-هستی بغض نکن انتقام میگیریم
+ارسلان انتقام چی اونا حتی نقشع مرگ دیانارو کشیدن
اومدم حرفی بزنم گوشی هستی زنگ خورد
-کیه
+مهگل
-بزن روی اسپیکر
جواب داد زد روی اسپیکر
مهگل: سلام خواهری
هستی: سلام جیگر طلا
مهگل: ابجی جون بلاخره شقایق داره میره توی سرم دیانا سم بریزه بزودی ارسلان میشه شوهر خواهرت
هستی: اخ جون شوهر خواهر هوووو
مهگل: دیانا میمیره رومینا هم میمیره
هستی: رومینا چرا
مهگل: اخه رومینا کنارشه
هستی: اون چطوری میمیره
مهگل: بی هوشش میکتیم بعد با چاقو میزنیم تو قلبش تامام
هستی: دیکه از شرشون خلاص میشیم
مهگل: اره
هستی: نقشه می عملی میکنید
مهکل: ده دقیقه دیگه
هستی:باشه اجی ارزوی موفیقت میکنم برات من برم دستشویی
مهگل: برو الان میشاشی تو خودت
هستی گوشیو قط کرد
-چرا اینطوری خودشت حرف میزدی جیگر طلا
+ مجبورم پگرنه میندازم توی سیاه چال
-ببلند شو الان میمیرن
+کیا
-دیانا رومینا
+بدو بدو تو برو من نمیام
-چرا
+شقایق منو ببینه کص خولی
-راست میگی بای
رفتم سوار ماشین شدم حرکت کردم سسمت بیمارستان
رسیدم بیمارستان
رفتم اتاف دیانا
رومینا: چی شده
-دیانا حالش خوبع
رومینا: برات توضیح میدم
اومدم جواب بدم صدای خط صاف شدن قلب دیانا رو شنیدم
روی دستکاه نگاه کردم خط صاف بود
-دیانا یکی اینجا نیست (با داد)
پرستارا ریختن توی اتاق
دیانا رو بردن اتاق عمل
رومینا: چرا اتاق عمل
رضا: چی شده
رومینا: دیانا رو بردن اتاق عمل
-اون قلبش وایستاد اون رفت
لکه خونی توی اتق بود یه چاقو کنترش
~اون نرفته
صدای اشنای اومد سرمو برگردوندم
-ن. یک. ا
نیکا: دیانا من نمیره اون قول مسافرت بهم داده بود
پانیذ: دیانا (با داد گریه)
هستی: نقششون عملی کردن فهنیدن من با توام
پانیذ حمله کرد بع هستی
-پانیذ ولش کن تقصیر اون نیست
محراب: ابجیم ابجیم دارهپر پر میشع
مهشاد: دیانا
-اون قل.. بش وایس. تاد
چشمام ساهی رفت دیگه هیچی نفهمیدم
با سوزش دستم بیدار شدم
من کجام تازه یادم افتاد
سرمو کندم بدو بدو رفتم سمت اتاق عمل بچها همه بودن حتی اتوسا امیر پریسا اگاپه
اگاپه: دیانا خوبع ارسلان
-الان چند ساعته توی اتاف عمله
اگاپه: 7ساعت
پریسا: اگه دیانا.....
با صدای دکتر هممون ساکت شدیم
دکتر: همراه خانوم رحیمی
-منم
دکتر: بیاین توی اتاقم
با دکتر رفتیم توی اتاق
-دکتر بگید دیگه چی شده
دکتر: عملشون با موفقیت انجام شد اماا
-اما چی
۶.۱k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.