p: 4

p: 4



عشق های هم کلاسی



وقتی جنی داشت با تیانگ حرف میزدند تیانگ از هوش رفت
جنی: ت تیانگ عزیزم خوابیدی چ چه زود بیدار شو بیدار شو ا ا. ت چرا بیدار نمسشه جوابم رو نمیده
(با گریه گفت)
ا. ت: ها نه وایسا دکتر رو صدا کنم
دکتر دکتر
دکتر: چی شده
جنی: تیانگ جوابم رو نمیده
(باگریه گفت)
دکتر: همتون برین بیرون همتون
جنی: تیانگ ولم کنین میخوام اینجا بمونم
ا. ت: جنی بیا بریم بیرون دکتر هم کارش رو بکنه بیا
جنی: نمیخوام
ا. ت: بیا بریم اه بیا
و رفتیم بیرون نشستیم و منتظر دکتر بودیم
جنی: ت تیانگ اخه چطور تصادف کردی اووفففف
(با گریه گفت)
ا. ت: باشه بیا بشین نگران نباش و گریه نکن بیا بشین
جنی: اخه تو چقدر راحتی و به من میگی نگران نباش یا به تیانگ چیزی بشه
ا. ت: به تیانگ هیچی نمیشه بیا گریه نکن عزیزم
رفتم بغلش کردم
و گفتم نگران نباش اروم باش باشه عزیزم
جنی: ا. ت
ا. ت: بله
جنی: خوبه که تو هستی و تو امدی
ا. ت: اوه جنی
(با گریه گفتم)
دکتر از اتاق بیرون اومد
جنی: د دکتر چ چی شد بگین لطفا
دکتر: هنوز مطمئن نیستم ولی دوباره شاید فلج بشه و شاید نشه چون به یه جایی اسیب دیده که نمیتونیم چیکار کنیم
جنی: ه ها یعنی هیچ کاری نمیتونین اجام بدید مگه دکتر نیستین درمان کنین درمان کنین
(با گریه گفت)
ا. ت: جنی اروم دکتر ببخشید خیلی ممنونم که اطلاع دادین
دکتر: خواهش میکنم وظیفمه و متسفم که بجوز منتظر شدن هیچ کاری نمیتونیم بکنیم
ا. ت: نه مشکلی نیست خیلی ممنون
دکتر: من خیلی ممنونم
ما رفتیم نشستیم که یهویی...


ادامشوالان میزارم
دوستون دارم ❤️‍🩹🥺🥹♥🤞🏻