my bad boy part 7
ا/ت ویو:
به خودم که اومدم دیدم دستام داره میلرزه
هیونجین دستشو روی دستم گذاشت
☆ا/ت؟سردته؟
_نه نه من خوبم..
*دستمو از زیر دستش کشیدم بیرون
_خبب دیگهه رسیدیمم
من باید برم سر کلاس توعمم میتونی برگردیی مرسی که رسوندیمم
*لطفا نگه منم ثبت نام کردم لطفا لطفا لطففاا
☆*لبخند کجی زد
اممم ولی منم همینجا ثبت نام کردم!
پس قراره تا اخر سال باهم باشیم!
اینطوری میتونی مطمئن باشی کسی قرار نیست اذیتت کنه!
_جالبه...نکنه میخوای مثل سوجون بکشیش ها؟؟
☆اگه لازم باشه البته که اینکارو میکنم!
_هیونجین...اگه کسی رو حتیی یه نفرو توی این مدرسه اذیت کنی مطمئن باش دیگه هیچ وقت اسمتو نمیارم!
*راهمو به سمت مدرسه کج کردم
صدای نفساشو پشت سرم میشنیدم که داشت بهم نزدیک میشد دستم و گرفت و منو چرخوند سمت خودش
☆ببین ا/ت من هرکاری که دلم بخواد میکنم میتونی بفهمی دیگه نه؟؟
و اینکه از این به بعد دیگه دلم نمیخواد همچین لباسی رو توی مدرسه بپوشی!
_*خنده عصبی
باشه باشه منم حتمااا به حرفت گوش میدم!
☆*کشمو از پشت کشید و موهامو دورم ریخت
اینطوری بهتره!
_تو یه روانیه عوضی ای میدونستی؟؟؟
☆اره!
*دوباره به سمت مدرسه راه افتادمو وارد دستشویی شدم
گند زده بود به موهام!
دوباره شروع به جمع کردنشون کردم اما اینبار بافتمش و همشو به یه طرف بردم
بعد رفتم و وارد کلاس شدم
هیونجین هنوز نیومده بود
اما کوک مثل همیشه حاضر و اماده نشسته بود سرجاش
شاید امروز بیخیالم شده باشه نه؟
رفتمو یه جای دیگه نشستم
کوک برگشتو نگاهی بهم انداخت
با نگاهش اشاره به صندلیه کناریش کرد
و من به نشونه نه سرمو تکون دادم
لبخندی عصبی زد و چشماش حالت اخم به خودش گرفت
و با نگاهی بدتر از هر نگاهی که تا الان ازش دیده بودم به طرف صندلی اشاره کرد
بلند شدم و رفتم کنارش نشستم
+به به میبینم به تیپت رسیدی!
_من خودم نمیخواستم اینو بپوشم!!
+پس چرا پوشیدی؟
_به خاطر اینکه یه عوضی ی دیگه ای مثل تو اذیتم نکنه!
+اوه بیب داری ....
*هیونجین وارد شد وسط حرفش بود که از کرواتش کوک و گرفت و به دیوار چسبوند...این،ور که معلومه از چیزی که فکر میکردم بیشتر داشت کرواتشو میکشید...
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
به خودم که اومدم دیدم دستام داره میلرزه
هیونجین دستشو روی دستم گذاشت
☆ا/ت؟سردته؟
_نه نه من خوبم..
*دستمو از زیر دستش کشیدم بیرون
_خبب دیگهه رسیدیمم
من باید برم سر کلاس توعمم میتونی برگردیی مرسی که رسوندیمم
*لطفا نگه منم ثبت نام کردم لطفا لطفا لطففاا
☆*لبخند کجی زد
اممم ولی منم همینجا ثبت نام کردم!
پس قراره تا اخر سال باهم باشیم!
اینطوری میتونی مطمئن باشی کسی قرار نیست اذیتت کنه!
_جالبه...نکنه میخوای مثل سوجون بکشیش ها؟؟
☆اگه لازم باشه البته که اینکارو میکنم!
_هیونجین...اگه کسی رو حتیی یه نفرو توی این مدرسه اذیت کنی مطمئن باش دیگه هیچ وقت اسمتو نمیارم!
*راهمو به سمت مدرسه کج کردم
صدای نفساشو پشت سرم میشنیدم که داشت بهم نزدیک میشد دستم و گرفت و منو چرخوند سمت خودش
☆ببین ا/ت من هرکاری که دلم بخواد میکنم میتونی بفهمی دیگه نه؟؟
و اینکه از این به بعد دیگه دلم نمیخواد همچین لباسی رو توی مدرسه بپوشی!
_*خنده عصبی
باشه باشه منم حتمااا به حرفت گوش میدم!
☆*کشمو از پشت کشید و موهامو دورم ریخت
اینطوری بهتره!
_تو یه روانیه عوضی ای میدونستی؟؟؟
☆اره!
*دوباره به سمت مدرسه راه افتادمو وارد دستشویی شدم
گند زده بود به موهام!
دوباره شروع به جمع کردنشون کردم اما اینبار بافتمش و همشو به یه طرف بردم
بعد رفتم و وارد کلاس شدم
هیونجین هنوز نیومده بود
اما کوک مثل همیشه حاضر و اماده نشسته بود سرجاش
شاید امروز بیخیالم شده باشه نه؟
رفتمو یه جای دیگه نشستم
کوک برگشتو نگاهی بهم انداخت
با نگاهش اشاره به صندلیه کناریش کرد
و من به نشونه نه سرمو تکون دادم
لبخندی عصبی زد و چشماش حالت اخم به خودش گرفت
و با نگاهی بدتر از هر نگاهی که تا الان ازش دیده بودم به طرف صندلی اشاره کرد
بلند شدم و رفتم کنارش نشستم
+به به میبینم به تیپت رسیدی!
_من خودم نمیخواستم اینو بپوشم!!
+پس چرا پوشیدی؟
_به خاطر اینکه یه عوضی ی دیگه ای مثل تو اذیتم نکنه!
+اوه بیب داری ....
*هیونجین وارد شد وسط حرفش بود که از کرواتش کوک و گرفت و به دیوار چسبوند...این،ور که معلومه از چیزی که فکر میکردم بیشتر داشت کرواتشو میکشید...
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
۶.۳k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.