black girl
#black_girl
#part_8
ویو ا.ت :
رفتم سمت کلاس خودمون
میدونستم گرد.نم زخم شده ، دستمو گذاشتم رو جایی که زخم شده بود و وارد کلاس شدم
سریع از دا.خل کیفم یه چسب زخم برداشتم و زود از کلاس زدم بیرون
رفتم داخل سرو.یس
تو آینه به گرد.نم نگاه کردم
جایی هم بود که خیلی معلوم بود و داشت خو.ن میومد
ا.ت : آقای لی(لی از فامیلی دینو اومده لی چان) منتظر تلا.فی باشش
روش چسب ز.خم و زدم
و از سرو.یس زدم بیرون
که باز نیئون سرو کلش پیدا شد
نیئون : خوبی؟
تو کلاس دیدم چسب ز.خم برداشتی و سریع از کلاس رفتی بیرون
نگرانت......
گر...گرد.نت چیشده؟
دستشو برد سمت گرد.نم
خودمو عقب کشیدم و دستم و گذاشتم روش
ا.ت : چیزی نیست یه ز.خم کوچیکه
نیئون : مطمئنی؟
ا.ت : آره ، من میرم کلاسمون ، الان معلما میان
بدون اینکه منتظر جواب باشم ازش دور شدم
رفتم تو کلاس و نشستم رو نیمکتم
که معلم اومد
سر کلاس همش دستم رو گردنم بود
معلم : هوشی و نیئون
حواستون کجاستت؟
به درس گوش کنید
ا.ت ؟ خوبی؟
ا.ت : عامم اره خوبم ، چطور؟
معلم : آخه از اول کلاس همش دستت رو گرد.نته و حواست به کلاس نیست
چیزی شده ؟ دستتو بردار
ا.ت : اها نه چیزی نیست فقط رو گرد.نم یه ز.خم کوچیک ایجاد شده
دستمو از رو گردنم برداشتم
دینو پوزخندی زد و هوشی چشم قره ای بهش کرد
بعد از اینکه کلاس تموم شد
هوشی و دینو و نیئون اومدن طرفم
هوشی : هی ا.ت گرد.نت چجوری زخم شده ؟
در.د داره؟ ( پوزخند )
معلوم بود که دینو بهش گفته
ا.ت : خ.فه شوو بابا
میخواستم پاشم که نیئون از شونم گرفت و باز منو نشوند رو صندلی
نیئون : ولش کن
دستشو پس زدم
ا.ت : تو دیگه چیمیگی؟ ولم کن بابا
آخه من با اون چیکار دارم؟
برو رد کارتت
لینا : ا.ت خوبی؟ میخوای باهام حرف بزنی؟
ا.ت : چرا همتون ازم میپرسین خوبم یا نه ؟
معلوم نیست؟
به هوشی و دینو نگاه کردم
ا.ت : من عالیمم(پوزخند)
─━─━─• · · ·
#part_8
ویو ا.ت :
رفتم سمت کلاس خودمون
میدونستم گرد.نم زخم شده ، دستمو گذاشتم رو جایی که زخم شده بود و وارد کلاس شدم
سریع از دا.خل کیفم یه چسب زخم برداشتم و زود از کلاس زدم بیرون
رفتم داخل سرو.یس
تو آینه به گرد.نم نگاه کردم
جایی هم بود که خیلی معلوم بود و داشت خو.ن میومد
ا.ت : آقای لی(لی از فامیلی دینو اومده لی چان) منتظر تلا.فی باشش
روش چسب ز.خم و زدم
و از سرو.یس زدم بیرون
که باز نیئون سرو کلش پیدا شد
نیئون : خوبی؟
تو کلاس دیدم چسب ز.خم برداشتی و سریع از کلاس رفتی بیرون
نگرانت......
گر...گرد.نت چیشده؟
دستشو برد سمت گرد.نم
خودمو عقب کشیدم و دستم و گذاشتم روش
ا.ت : چیزی نیست یه ز.خم کوچیکه
نیئون : مطمئنی؟
ا.ت : آره ، من میرم کلاسمون ، الان معلما میان
بدون اینکه منتظر جواب باشم ازش دور شدم
رفتم تو کلاس و نشستم رو نیمکتم
که معلم اومد
سر کلاس همش دستم رو گردنم بود
معلم : هوشی و نیئون
حواستون کجاستت؟
به درس گوش کنید
ا.ت ؟ خوبی؟
ا.ت : عامم اره خوبم ، چطور؟
معلم : آخه از اول کلاس همش دستت رو گرد.نته و حواست به کلاس نیست
چیزی شده ؟ دستتو بردار
ا.ت : اها نه چیزی نیست فقط رو گرد.نم یه ز.خم کوچیک ایجاد شده
دستمو از رو گردنم برداشتم
دینو پوزخندی زد و هوشی چشم قره ای بهش کرد
بعد از اینکه کلاس تموم شد
هوشی و دینو و نیئون اومدن طرفم
هوشی : هی ا.ت گرد.نت چجوری زخم شده ؟
در.د داره؟ ( پوزخند )
معلوم بود که دینو بهش گفته
ا.ت : خ.فه شوو بابا
میخواستم پاشم که نیئون از شونم گرفت و باز منو نشوند رو صندلی
نیئون : ولش کن
دستشو پس زدم
ا.ت : تو دیگه چیمیگی؟ ولم کن بابا
آخه من با اون چیکار دارم؟
برو رد کارتت
لینا : ا.ت خوبی؟ میخوای باهام حرف بزنی؟
ا.ت : چرا همتون ازم میپرسین خوبم یا نه ؟
معلوم نیست؟
به هوشی و دینو نگاه کردم
ا.ت : من عالیمم(پوزخند)
─━─━─• · · ·
۲.۷k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.