دلبر کوچولو

دلبر کوچولو
#پارت_81
حرصی از زورگویی‌هاش داد زدم:
_بابا من گوه خوردم، غلط کردم، زر اضافه زدم گفتم فیلم ترسناک می‌بینم.
سرخوش قهقهه بلندی زد.
_دیگه دیره.
چپ نگاهش کردم.
از اول فیلم تا آخرش چشمام و بسته بودم و زیر لب تندتند صلوات می‌فرستادم، با هر جیغی که جنی جون می‌زد یکی بلندترش رو من می‌زدم که باعث خنده‌ی ریز ارسلان می‌شد.
اینم امشب خوش خنده شده‌ها!!!
با ساکت شدن یهویی فضای خونه آروم از بین انگشت‌‌هام نگاهی به تی‌وی انداختم که با صفحه سیاهش مواجه شدم.
دست‌هام و آوردم پایین و گفتم:
_تموم شد؟
_آره، خدایی بگو کدوم قسمتشو دیدی؟
نیشم و با احتیاط باز کردم و گفتم:
_تیتراژش
پوکر نیم نگاهی بهم انداخت و گفت:
_جا داره یه خسته نباشید به شما بگم؟
دست به سینه شدم.
_بله بگو
پس گردنی محکمی حواله‌ام کرد و درحالی که بلند می‌شد گفت:
_پرو شدیا، پاشو اینجا رو جمع کن، من میرم بخوابم.
دهن کجی کردم و قبل از اینکه وارد اتاقش بشه بلند داد زدم:
_شب خوش.
و جوابم صدای تق بستن در اتاق بود...
بیشعوره دیگه چکارش کنم؟
تو عرض ده مین کل پذیرایی جمع و جور کردم و بعد از خاموش کردن لامپ‌ها وارد اتاق فعلیم شدم!
دیدگاه ها (۱)

دلبر کوچولو• #پارت_82 در اتاق و قفل کردم و بدون عوض کردن لبا...

دلبر کوچولو• #پارت_8۳ درحالی که با بند ساعتش ور می‌رفت و غرغ...

دلبر کوچولو• #پارت_80نه...قطعا من نمی‌تونستم این فیلم و تا آ...

دلبر کوچولو• #پارت_79تیتراژ اول فیلم درحال پخش بود، با دیدن ...

رمان بغلی من پارت ۶۹دیانا: پلک هام و باز کردم ای وای چرا خوا...

Part ¹²⁷ا.ت ویو:با صدای جونگ کوک از فکر بیرون اومدم..ا.ت:چیز...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_221_تولدت مبارک دخترم! ل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط