وقتی تو مدرسه برات قلدری میکردن
وقتی تو مدرسه برات قلدری میکردن
فصل۲
پارت۴
-چرا؟ اونهمه خاطره، حرف، تصویر همه رو هیچی یادت نمیاد؟(بغض)
اشک توی چشماش حلقه زده بود، نمیتونست صحبت کنه....اومد سمتت و دستات رو گرفت
دیگه تحملش تموم شد.....
-لطفا به یاد بیار نمیتونم اینجوری ببینمت، لطفا(گریه)لطفا!!!!!!!
+من یادم نمیاد....ولم کن(گریه)
پسش زدی....سرش رو انداخت پایین و کنار دیوار نشست و پاهاش رو بغل کرد و سرش رو روی دستاش گذاشت.
-چرا؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟(آروم)
یهو بلند شد.......مشتش رو کوبید به دیوار.
وحشت کرد...
+چیکار میکنی؟(گریه،وحشت)
گچ قسمتی از دیوار ریخت و دیوار کمی خونی شد.
دستش آسیب دیده بود...
+برو....برو...بیرون(نفس نفس،گریه)
پرستار: آقا دارید چیکار میکنید؟ حال روحی بیمار اصلا خوب نیست دستتون هم آسیب دیده، برید بیرون تا درمانتون کنن!!!!!!
+(نفس نفس)
فصل۲
پارت۴
-چرا؟ اونهمه خاطره، حرف، تصویر همه رو هیچی یادت نمیاد؟(بغض)
اشک توی چشماش حلقه زده بود، نمیتونست صحبت کنه....اومد سمتت و دستات رو گرفت
دیگه تحملش تموم شد.....
-لطفا به یاد بیار نمیتونم اینجوری ببینمت، لطفا(گریه)لطفا!!!!!!!
+من یادم نمیاد....ولم کن(گریه)
پسش زدی....سرش رو انداخت پایین و کنار دیوار نشست و پاهاش رو بغل کرد و سرش رو روی دستاش گذاشت.
-چرا؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟(آروم)
یهو بلند شد.......مشتش رو کوبید به دیوار.
وحشت کرد...
+چیکار میکنی؟(گریه،وحشت)
گچ قسمتی از دیوار ریخت و دیوار کمی خونی شد.
دستش آسیب دیده بود...
+برو....برو...بیرون(نفس نفس،گریه)
پرستار: آقا دارید چیکار میکنید؟ حال روحی بیمار اصلا خوب نیست دستتون هم آسیب دیده، برید بیرون تا درمانتون کنن!!!!!!
+(نفس نفس)
- ۳.۰k
- ۰۹ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط