A.vasipour:
A.vasipour:
#پارت۲۹
با ترس نگاهش کردم که گفت :یا غرق میشی یا بامنی یکی رو انتخاب کن .
ترجیح می دادم بمیرم تا برده باشم. پس دستم رو از دور بازوی ساشا ول کردم و رفتم زیر آب.
ساشا هیچ تلاشی نکرد تا منو نجات بده. بدجور اکسیژن کم آوردم. دهنم نا خدا گاه برای اکسیژن باز شد که آب زیادی وارد دهنم شد .تنگی نفس باعث شد بیهوش شم....
چشم که باز کردم توی یک اتاق با دکور سیاه بودم .تمام اتاق سیاه بود. حتی دیوار ها کاغذ دیواری سیاه داشت. هیچ پنجره ای توی اتاق نبود .در، کمد ها، دراور،تخت و حتی پارکت های کف اتاق سیاه بود.
کسی توی اتاق نبود .روی تخت نشستم و به اتفاقی که افتاد فکر کردم. ساشا که گفت یا بمیرم یا باهاش رابطه داشته باشم پس چرا بازم نجاتم داد ؟انگار اصلا عقل درست وحسابی نداشت.
از روی تخت بلند شدم و به سمت در رفتم .روی در سیستم رمزی بود .انگار در با رمز باز میشد. نا امید برگشتم و روی تخت نشستم که در اتاق با صدای تیکی باز شد .به ساشا که وارد اتاق شد نگاه کردم. جز شلوار چیز دیگه ای تنش نبود .
#پارت۲۹
با ترس نگاهش کردم که گفت :یا غرق میشی یا بامنی یکی رو انتخاب کن .
ترجیح می دادم بمیرم تا برده باشم. پس دستم رو از دور بازوی ساشا ول کردم و رفتم زیر آب.
ساشا هیچ تلاشی نکرد تا منو نجات بده. بدجور اکسیژن کم آوردم. دهنم نا خدا گاه برای اکسیژن باز شد که آب زیادی وارد دهنم شد .تنگی نفس باعث شد بیهوش شم....
چشم که باز کردم توی یک اتاق با دکور سیاه بودم .تمام اتاق سیاه بود. حتی دیوار ها کاغذ دیواری سیاه داشت. هیچ پنجره ای توی اتاق نبود .در، کمد ها، دراور،تخت و حتی پارکت های کف اتاق سیاه بود.
کسی توی اتاق نبود .روی تخت نشستم و به اتفاقی که افتاد فکر کردم. ساشا که گفت یا بمیرم یا باهاش رابطه داشته باشم پس چرا بازم نجاتم داد ؟انگار اصلا عقل درست وحسابی نداشت.
از روی تخت بلند شدم و به سمت در رفتم .روی در سیستم رمزی بود .انگار در با رمز باز میشد. نا امید برگشتم و روی تخت نشستم که در اتاق با صدای تیکی باز شد .به ساشا که وارد اتاق شد نگاه کردم. جز شلوار چیز دیگه ای تنش نبود .
۲۵.۵k
۱۸ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.