چرا من؟ چرا من باید دورگه باشم؟ اون هم دورگه چی؟ دورگه خو
چرا من؟ چرا من باید دورگه باشم؟ اون هم دورگه چی؟ دورگه خونآشام-جادوگر! به هیچ جایی تعلق ندارم، نه سرزمین جادوگرها و نه سرزمین خونآشامها همش معلق و عذابآور همه به هم مشکوک هستند. برای همه عجیبوغریبم به موجودی تبدیل شدم که حتی نمیدونم دقیقاً چی هست، چه قدرتهایی داره، چه ویژگیهایی داره. فعلاً که سردرگمم، دلم میخواست کاش اصلاً به دنیا نیومده بودم، حتی نمیتونم عاشق بشم و کسی رو دوست داشته باشم، چون بهش آسیب میزنم. هیچ راهنمایی ندارم باید خودم تنهایی از پس مشکلاتم بربیام. در خیلی جاها گفته شده که جادوگرها تعادل طبیعت را برقرار میکنن و خونآشامها تعادل طبیعت را برهم میزنن . دورگه خونآشام-جادوگر امکانپذیر نیست. اما من میگم توی دنیای تخیلات همه چی امکان پذیره و هیچکس حق نداره براش قانون بذاره، منم یک موجود جدید و شاید غیرممکن به وجود آوردم تو چطور جرئت میکنی با استادت اینجوری حرف بزنی؟ ادبت کجا رفته؟ « :)Krpsly( یک جایی رفته دیگه، به تو چه آخه؟ ببین جنا… با من کلکل نکن که الان حوصله ندارم. « : من کلکل نکردم، فقط راحتم بذار. «
چشمام گشاد شد. مرد بیتربیت، اومده تو اتاقم و پررویی هم میکنه. از پشت سرش به طرفش حمله کردم که بیرونش کنم، اما کرپسلی با یک حرکت ضربه فنیم کرد و دستمو پیچوند، منو روی زمین خوابوند و پاشو روی گردنم بهت گفتم بتمرگ، انگار زبون آدمیزاد « : گذاشت. دستم داشت کنده میشد، از درد داشتم میمردم که کرپسلی گفت » حا
» نه من که آدم نیستم؛ خونآشامم. « کرپسلی نفس تندی کشید و دستم رو ول کرد. به زور بلند شدم، روی زانو نشستم و دستمو مالش دادم. یکهو کرپسلی یک لگدی به شکمم زد که پرت شدم و به دیوار خوردم.
https://98iia.com/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%af%d9%88%d8%b1%da%af%d9%87-%d8%ae%d9%88%d9%86-%d8%a2%d8%b4%d8%a7%d9%85-%d9%88-%d8%ac%d8%a7%d8%af%d9%88%da%af%d8%b1/
چشمام گشاد شد. مرد بیتربیت، اومده تو اتاقم و پررویی هم میکنه. از پشت سرش به طرفش حمله کردم که بیرونش کنم، اما کرپسلی با یک حرکت ضربه فنیم کرد و دستمو پیچوند، منو روی زمین خوابوند و پاشو روی گردنم بهت گفتم بتمرگ، انگار زبون آدمیزاد « : گذاشت. دستم داشت کنده میشد، از درد داشتم میمردم که کرپسلی گفت » حا
» نه من که آدم نیستم؛ خونآشامم. « کرپسلی نفس تندی کشید و دستم رو ول کرد. به زور بلند شدم، روی زانو نشستم و دستمو مالش دادم. یکهو کرپسلی یک لگدی به شکمم زد که پرت شدم و به دیوار خوردم.
https://98iia.com/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%af%d9%88%d8%b1%da%af%d9%87-%d8%ae%d9%88%d9%86-%d8%a2%d8%b4%d8%a7%d9%85-%d9%88-%d8%ac%d8%a7%d8%af%d9%88%da%af%d8%b1/
۳.۳k
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.