گفت تو زندگیت دائما گورکن بودی بدون اینکه بدونی، گفتم نه
گفت تو زندگیت دائما گورکن بودی بدون اینکه بدونی، گفتم نه اشتباه میکنی بیشتر به خاک سیاه نشستم بدون اینکه بدونم، گفت حالا خوبه دفن نشدی تو همون خاک سیاه، گفتم اگه خاک میشدم بنظرت چی سبز میشد ازون خاک سیاه، گفت مگه ابراهیمی جنگل شه اونجا گفتم مگه باید ابراهیم باشم؟ گفت نه فقط بهت گور کن میاد، گفتم چرا گور کن؟ نکنه هوس کردی بمیری؟ گفتم حال و حوصله نعش کشی ندارم، گفت گور خیلی چیزارو کندی و بعدشم دفنشون کردی؛ اولش عروسکای مسخرتو بعدم خرگوشتو، همین چند وقت پیش خداتو، میترسم قبل من خودتو دفن کنی، گفتم هنوز منتظرم خدا جَوونه بزنه ها هی بهش میگم تو که مثل خرگوشه نیستی نه؟ یا مثل اون عروسکا، هنوز منتظرم سبز بشه منو از خاک سیاه بلند کنه، هی میگم درسته دفنت کردم اصلا غلط کردم تو بلند شو، شایدم قهر کرده.
محی
محی
۳۵.۴k
۰۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.