DOCTORS OF GONGILL 🥼part 3
جی هیون کالفه شد .چنگی به موهایش زد.
_ میشه بگید چه اتفاقی افتاده که کد ابی دادید؟
+میگن یه اتوبوس مسافر بری از جاده منحرف شده. خیلی تلفات داشته.
جی هیون سرش را تکان داد و تصمیم گرفت برود کمک بیاورد .به سمت در بخش دوید اما
چیزی اورا وادار کرد بایستد.
+همین االن منتقلش کنین به اتاق عمل .
جی هیون استاد و نگاهی به پشت سرش کرد .مردی با روپوش سفیدش مشغول معاینه بیماری
بود که روی چند صندلی پشت سر هم دراز کشیده بود .خوشحال شد و به سمت مرد رفت .
تعدادی پرستار و رزیدنت دورش حلقه زده بودند و حرف هایش را اطاعت میکردند .
جی هیون کنار مرد ایستاد .
_میشه اتاق عملتونو به من بدید؟
مرد که در حال چک کردن مریضش بود، لحظه ای مکث کرد اما حتی نگاهی به جی هیون
نکرد و به معاینه اش ادامه داد .جی هیون حرصش گرفت اما با مالیمت تکرار کرد :ازتون
میخوام اتاق عملتونو به من منتقل کنید .
مرد باز هم توجهی نکرد که جی هیون مچش را در حال معاینه گرفت .صدای تعجب پرستار
ها بلند شد .مرد که روی بیمارش خم شده بود، بدون نگاه کردن به جی هیون صاف ایستاد و
مچش را بیرون کشید .از ابهت مرد و تعداد رزیدنت ها و پرستار هایی که دورش ایستاده
بودند، مطمئن شد که مرد دکتر خبره و با تجربه ایست .حدس زد که قرار است به خاطر رفتار
االنش به دردسر بیافتد .اما چیزی که االن برایش اهمیت داشت بیمارش بود .
_بیمار من داره میمیره .
#doctors_of_gongill_delaram
_ میشه بگید چه اتفاقی افتاده که کد ابی دادید؟
+میگن یه اتوبوس مسافر بری از جاده منحرف شده. خیلی تلفات داشته.
جی هیون سرش را تکان داد و تصمیم گرفت برود کمک بیاورد .به سمت در بخش دوید اما
چیزی اورا وادار کرد بایستد.
+همین االن منتقلش کنین به اتاق عمل .
جی هیون استاد و نگاهی به پشت سرش کرد .مردی با روپوش سفیدش مشغول معاینه بیماری
بود که روی چند صندلی پشت سر هم دراز کشیده بود .خوشحال شد و به سمت مرد رفت .
تعدادی پرستار و رزیدنت دورش حلقه زده بودند و حرف هایش را اطاعت میکردند .
جی هیون کنار مرد ایستاد .
_میشه اتاق عملتونو به من بدید؟
مرد که در حال چک کردن مریضش بود، لحظه ای مکث کرد اما حتی نگاهی به جی هیون
نکرد و به معاینه اش ادامه داد .جی هیون حرصش گرفت اما با مالیمت تکرار کرد :ازتون
میخوام اتاق عملتونو به من منتقل کنید .
مرد باز هم توجهی نکرد که جی هیون مچش را در حال معاینه گرفت .صدای تعجب پرستار
ها بلند شد .مرد که روی بیمارش خم شده بود، بدون نگاه کردن به جی هیون صاف ایستاد و
مچش را بیرون کشید .از ابهت مرد و تعداد رزیدنت ها و پرستار هایی که دورش ایستاده
بودند، مطمئن شد که مرد دکتر خبره و با تجربه ایست .حدس زد که قرار است به خاطر رفتار
االنش به دردسر بیافتد .اما چیزی که االن برایش اهمیت داشت بیمارش بود .
_بیمار من داره میمیره .
#doctors_of_gongill_delaram
۱۰.۰k
۰۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.