عشق آغشته به خون

'عشق آغشته به خون '
P⁷⁰

جام شرابش رو که کنار صندلی چرمی مشکی رنگش روی میز بود رو برداشت و جرعه‌ای ازش رو نوشید و دوباره به سمتم برگشت.
ادوین:میخوام رازی رو بهت بگم خانم کیم قول بدین به کسی نگین مگه نه عاقبت خوبی نداره.
منتظر جواب بود ولی من جوابی نداشتم،می‌خواستم بدونم رازش چیست،شاید بهم کمک بیتونه.
ادوین:از سکوت‌تون پیداست که منظورم رو گرفتین خانم کیم!رازم چیزی جز مرگ ملکه نیست اگه بگم،من بودم که اینکارو کرده،باورت میشه،قبل من مامانم بود،ولی بعد از اون من،چرا میخواستیم آیماه رو یه‌جوری وارد اون قصر کنیم،اصلا فکرش رو کرده بودی؟ با‌ورت نمیشه اگه بگم،منو تهیونگ داداش همیم،این یه حقیقت و راز‌ست،که الان فقط چهار نفر ازش خبر داره،من،مامانم، بابام،و تو،مامانم قبل از اینکه خواهرش بشه خانم شاه با شاه تو رابطه بود،ولی چیزی که پیش اومد همه‌چیز رو خراب کرد،شاه با ملکه فعلی ازدواج کرد و مامانم رو پس زد،بعد از مدتی مامانم فهمید حامله‌ست،ولی شاه قبولش نکرد،و مامانم مجبور شد با کسی دیگه‌ی ازدواج کنه،و بچه رو به اسم اون کنه،خانم کیم منم یه کیم هستم کیم ادوین و نمیخوام بجز اسم خودم کیمِ باقی بمونه،ملکه رو کشتم چون اون مقام مامانم بود،و فقط شاه باقی مونده،بابام،کسی که هیچوقت منو نخواست.
جین‌آئه:پس اون مامانت بود که در نبود ملکه وارد قصر میشد و با شاه ملاقات می‌کرد
ادوین:پس دیدیش،آره مامانم اون همیشه سعی داشت تا شاه رو قانع کنه که بی‌فهمه منم پسرشم ولی شاه هيچوقت به حرف مامانم گوش نکرد.
جین‌آئه:یعنی اینه دلیل این همه نفرت،واقعا برات متأسفم ادوین،این به این معنی نيست که اگه بابات تورو نخواست بیایی همه‌رو بکشی،این اشتباهه، و تو الان یه قاتلی،تو یه هیولا‌ بدجنسِ،تو نفرت برانگیز ترین فردی.
چون پشتم ایستاده بود دسترسی بهتر به موهام داشت،موهام رو تو مشتش گرفت و به سمت خودش کشید
جین‌آئه:اییی..ایی ولم کنن کثافت
ادوین:حرف دهنت رو بیفهم تو قرار نیست بهم بگی من کیم،اینجا منم که دستور میده،نه تو.
جین‌آئه:تنها‌چیزی که می‌تونم بهت بگم متأسفم.
موهام رو باری دیگه‌ی کشید و ولش کرد.
ادوین:کاش می‌تونستم تورو هم بکشم،ولی با مُردن تو دیگه چیزی نمی‌مونه تا تهیونگ رو یادم بیاد،پس مدتی اینجا می‌مونی ولی قول نمیدم که قراره همیشه زنده نگهدارمت.
رو به فردی که با فاصله زیادی نزدیک در ایستاده بود کرد و گفت
ادوین:ببریدش تو اتاق درم قفل میکنین نمیخوام ببينم فرار کرده مگه نه باید با سرتون خداحافظی کنین.
مرد سر خم کرد و دستم رو گرفت و مجبورم کرد تا بلند بشم.
ادوین:اگه چیزی نیاز داشتی من هستم خانم کیم.
جین‌آئه:مُردن بهتره تا کمک خواستن از تو!
وارد طبقه آخر شدیم و در که روبروی راهرو بود اتاق یا همون زندون من بود،مجبور بودم اینجا شب و روزم رو بگذرونم.
داخل اتاق هُلم داد و خودش خارج شد،با قفل شدن،دستم رو روی قلب دردمندم گذاشتم،آهسته میزد،ولی تیر کشیدن هرازگاهش مطمئنم می‌کرد که الانم می‌تپه،هردو دستم رو دوری شکمم قاب کردم،که چشمام اسیر اشک شد و دیدم رو تار کرد،از همه کسم فقط این مونده برام،با یادآوری هرلحظه از اون خاطرات فقط منو از یه آینده نامعلوم مطمئن می‌کرد،کاری از دستم برمیومد!

غلط املایی بود معذرت 🎀
دیدگاه ها (۲۱)

'عشق آغشته به خون 'P⁷¹جین‌آئه:کوچولوی مامانی،‌.......(مکث) ش...

'عشق آغشته به خون ' P⁷² /:جین‌آئه صدام رو می‌شنوی؟ جین‌آئه:ا...

'عشق آغشته به خون 'P⁶⁹از دستگیره در محکم گرفتم تا بیتونم از ...

'عشق آغشته به خون 'P⁶⁸تهیونگ:خودم تویی عوضی رو می‌کشم هرکاری...

بهم گفت, عشق ' مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی م...

عشق مافیایی p3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط