معجزه من
معجزه من
پارت ۴۳
صبح با نوازش رامتین بلند شدم
رامتین:بیدارت کردم عزیزکم
النا:نه باید بیدار میشدم
رامتین سرمو ماچ کرد بلند شدم رفتم دستشویی و بعد یک دامن تیشرت شال پوشیدم رفتم بالا
مهگل: سلام زن داداش
النا: سلام خواهر شوهر
مهگل: بیا قربونت برم صبحانه بخور
رامتین امد نشستیم صبحانه خوردیم
رامتین: ابجی تا هفته دیگ لوازمو جمع میکنم یک خونه میگیرم دیگ به شما زحمت نمیدم
اصلان: یعنی چی
رامتین: این خونه مال تو مهگل باز من اضافه ام
مهگل: این حرف رامتین اینجا زدی جای دیگ نزدی تا موقع ک نامزدین همنجا باشید میخواستین عروسی کنید منو اصلان میرم پایین زندگی میکنیم شما دوتا ک تازه عروسین بالا
رامتین: تا همون موقع نامزدی بسه بعدش خونه میگیرم
رامتین: النا حاظرشو بریم بیرون از شهر
النا:مهگل اینا هم بیاین؟
مهگل:نه شما تازه ازدواج کردین خودتون دونفری برین وقت زیاده باز ما بیایم
النا:باشه
رفتم یک شومیز شلوار جین پوشیدم سوار ماشین شدیم راه افتادیم
النا:رامتین میتونم شیشه ماشین بدم پایین؟
رامتین:اره فداتشم بده پایین
النا:میدونی بابام نمذاشت ک شیشه ماشین بدم پایین
رامتین:من بابات نیستم دیگ از این به بعدم باباعلی اختیارهایی ترو داد به من
النا:میشه یکم محدودیت نزاری برام؟
رامتین:اره فداتشم
رسیدم به بیرون شهر(نمدونم کجارو بگم)یک الاچق گرفتیم ک اونجا رستوران بود
رامتین:چی میخوری عزیزم؟
النا:من تاحالا پیتزا نخوردم پیتزا میخوام
رامتین:باشه یک سینه سه نفره پیتزا با همه چیش
نهار اوردن خوردیم رفتم تو بغل رامتین خودمو جمع کردم
النا:رامتین؟
رامتین:میشه رامتین نگی یک عشقم یک نفسم بگو
النا:نفسم
رامتین:جونم
النا:قول میدی بهم خیانت نکنی
رامتین:قول شرف میدم ک خیانت نکنم بهت
النا:میترسم از روزی ک ترو با یک زن دیگ بیبینم
رامتین:ترست الکی چون من چشمم جز تو کسی رو نمبینه
النا:منم بهت قول میدم ک همیشع مال تو باشم
رامتین:بایدم مال من باشی
بلند شدیم چند تا عکس گرفتیم پاشدیم رفتیم
رامتین:ویلا اجاره کردم
النا:چراا
رامتین:میخوام با زنم تنها باشم...
ببخشید دیشم پارت نذاشتم حالم اوکی نبود شارژ گوشی هم نداشتم
پارت ۴۳
صبح با نوازش رامتین بلند شدم
رامتین:بیدارت کردم عزیزکم
النا:نه باید بیدار میشدم
رامتین سرمو ماچ کرد بلند شدم رفتم دستشویی و بعد یک دامن تیشرت شال پوشیدم رفتم بالا
مهگل: سلام زن داداش
النا: سلام خواهر شوهر
مهگل: بیا قربونت برم صبحانه بخور
رامتین امد نشستیم صبحانه خوردیم
رامتین: ابجی تا هفته دیگ لوازمو جمع میکنم یک خونه میگیرم دیگ به شما زحمت نمیدم
اصلان: یعنی چی
رامتین: این خونه مال تو مهگل باز من اضافه ام
مهگل: این حرف رامتین اینجا زدی جای دیگ نزدی تا موقع ک نامزدین همنجا باشید میخواستین عروسی کنید منو اصلان میرم پایین زندگی میکنیم شما دوتا ک تازه عروسین بالا
رامتین: تا همون موقع نامزدی بسه بعدش خونه میگیرم
رامتین: النا حاظرشو بریم بیرون از شهر
النا:مهگل اینا هم بیاین؟
مهگل:نه شما تازه ازدواج کردین خودتون دونفری برین وقت زیاده باز ما بیایم
النا:باشه
رفتم یک شومیز شلوار جین پوشیدم سوار ماشین شدیم راه افتادیم
النا:رامتین میتونم شیشه ماشین بدم پایین؟
رامتین:اره فداتشم بده پایین
النا:میدونی بابام نمذاشت ک شیشه ماشین بدم پایین
رامتین:من بابات نیستم دیگ از این به بعدم باباعلی اختیارهایی ترو داد به من
النا:میشه یکم محدودیت نزاری برام؟
رامتین:اره فداتشم
رسیدم به بیرون شهر(نمدونم کجارو بگم)یک الاچق گرفتیم ک اونجا رستوران بود
رامتین:چی میخوری عزیزم؟
النا:من تاحالا پیتزا نخوردم پیتزا میخوام
رامتین:باشه یک سینه سه نفره پیتزا با همه چیش
نهار اوردن خوردیم رفتم تو بغل رامتین خودمو جمع کردم
النا:رامتین؟
رامتین:میشه رامتین نگی یک عشقم یک نفسم بگو
النا:نفسم
رامتین:جونم
النا:قول میدی بهم خیانت نکنی
رامتین:قول شرف میدم ک خیانت نکنم بهت
النا:میترسم از روزی ک ترو با یک زن دیگ بیبینم
رامتین:ترست الکی چون من چشمم جز تو کسی رو نمبینه
النا:منم بهت قول میدم ک همیشع مال تو باشم
رامتین:بایدم مال من باشی
بلند شدیم چند تا عکس گرفتیم پاشدیم رفتیم
رامتین:ویلا اجاره کردم
النا:چراا
رامتین:میخوام با زنم تنها باشم...
ببخشید دیشم پارت نذاشتم حالم اوکی نبود شارژ گوشی هم نداشتم
۵.۷k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.