معجزه من
معجزه من
پارت ۴۴
النا: من هیچی با خودم نیاوردم برگردیم
رامتین: به مهگل گفتم لوازمتو جمع کرد
رسیدم ویلا رفتم یه دوش گرفتم امدم لباسمو هامو تنم کرد یک تیشرت شلوار گشاد،رفتم تو هال ک دیدم رامتین رومبل داره گوشی بازی میکنه تا صدای پا منو شنید روشو کرد طرفم
رامتین:این چی لباسی پوشیدی؟
النا:خوبه ک
رامتین:جلوی من باید با تاب شلوارک باشی برو دربیار
النا:خجالت میکشم
رامتین:النااا جان من
النا:باشه
رفتم یک تاب شلوارک پوشیدم
النا: خوبه؟
رامتین:عالی
با رامتین نشستیم فیلم نگاه کردیم ک دیگ شب شد از بیرون غذا سفارش داد غذامون خوردیم ک
رامتین: بیبی نریم بخوابیم؟
النا: بریم منم ظرف هارو شستم
رامتین امد استایل بغلم کرد(نمدونم فهمیدن یانه) و گذاشت رو تخت و کنارم دراز کشید
النا:برقم خاموش کن
رامتین:النا نباید یک کاری بکنیم
النا:نه چیکار کنیم
رامتین:خودتو به اون راه نزن
النا:نه رامتین الان نه
رامتین:بهم اعتماد نداری؟
النا:بحث اعتماد نیست
رامتین:نه بحث اعتماده الان میگی این پسره ازم استفاده میکنه برای همین میگه نه اشکال نداره تا موقع ک خودت اجازه بدی بهت دست نمزنم
دیدم روشو کرد اونطرف خب راستش بحث منم همین بود اخه چیز ها ک تو گوشی ها واقعیت میبینی ذهنتو انحراف میکنه من چیکار میکردم،رفتم رامتین بغلم کردم
النا:ببخشید بیا هرکاری میخوای باهام بکن
رامتین:بگیر بخواب فداتشم
النا:رامتینن من خودم میخوام
روشو کرد طرفم
رامتین:واقعا؟
النا:اره
دیدم رامتین خیز برداشت و طرفم و منو بوسید(بقیشم ک میدونید)
(صبح)
پارت ۴۴
النا: من هیچی با خودم نیاوردم برگردیم
رامتین: به مهگل گفتم لوازمتو جمع کرد
رسیدم ویلا رفتم یه دوش گرفتم امدم لباسمو هامو تنم کرد یک تیشرت شلوار گشاد،رفتم تو هال ک دیدم رامتین رومبل داره گوشی بازی میکنه تا صدای پا منو شنید روشو کرد طرفم
رامتین:این چی لباسی پوشیدی؟
النا:خوبه ک
رامتین:جلوی من باید با تاب شلوارک باشی برو دربیار
النا:خجالت میکشم
رامتین:النااا جان من
النا:باشه
رفتم یک تاب شلوارک پوشیدم
النا: خوبه؟
رامتین:عالی
با رامتین نشستیم فیلم نگاه کردیم ک دیگ شب شد از بیرون غذا سفارش داد غذامون خوردیم ک
رامتین: بیبی نریم بخوابیم؟
النا: بریم منم ظرف هارو شستم
رامتین امد استایل بغلم کرد(نمدونم فهمیدن یانه) و گذاشت رو تخت و کنارم دراز کشید
النا:برقم خاموش کن
رامتین:النا نباید یک کاری بکنیم
النا:نه چیکار کنیم
رامتین:خودتو به اون راه نزن
النا:نه رامتین الان نه
رامتین:بهم اعتماد نداری؟
النا:بحث اعتماد نیست
رامتین:نه بحث اعتماده الان میگی این پسره ازم استفاده میکنه برای همین میگه نه اشکال نداره تا موقع ک خودت اجازه بدی بهت دست نمزنم
دیدم روشو کرد اونطرف خب راستش بحث منم همین بود اخه چیز ها ک تو گوشی ها واقعیت میبینی ذهنتو انحراف میکنه من چیکار میکردم،رفتم رامتین بغلم کردم
النا:ببخشید بیا هرکاری میخوای باهام بکن
رامتین:بگیر بخواب فداتشم
النا:رامتینن من خودم میخوام
روشو کرد طرفم
رامتین:واقعا؟
النا:اره
دیدم رامتین خیز برداشت و طرفم و منو بوسید(بقیشم ک میدونید)
(صبح)
۱۳.۵k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.