پارت

پارت : ۱۰

سومی ویو :

اون هانبوکو پوشیدم و بعد رفتم که به جین بگم بیاد داخل

سومی : جین آآآ یعنی سرورم بیا داخل

جین ویو : دمه دره اتاق وایساده بودم تا سومی لباسشو با اون هانبوک عوض کنه که بعد از ده دقیقه یه صدایه ارامش بخش گفت جین و برگشتم پشته سرمو دیدم که سومیه و وقتی که به خودش اومد گفت سرورم که گفتم

جین : چی؟
یه باره دیگه بگو!

سومی : سرورم بیا داخل؟

جین : نه قبل از اون

سومی : جین؟
سرورم من واقعا متا

( میخواست حرفشو کامل کنه که با حرفی که جین زد حرفش نصفه موند)

جین : همیشه اینطور صدام کن!

سومی : چی سرورم؟

جین : وقتی که تو اسممو میگی هزار برابر اسمم قشنگتر میشه 🙂
و از این به بعد باید جین صدام کنی نه سرورم!

سومی : چشم سر... یعنی جین

جین : خوبه الانم بریم تا امادت کنم

سومی : باشه

خودم ویو:

جین و سومی رفتن داخله اتاق جین سومی رو نشوند رویه صندلی روبه رویه ایینه و شروع کرد به درست کردنه موهاش و وقتی که کارش تمام شد سنجاق سر رو به موهاش وصل کرد و بوسه ای به شقیقه دخترک زد و گفت

جین : خیلی زیبا شدی ملکه من

( و همین حرف کافی بود تا دختر سرخ شه و جین که دید دخترک خجالت کشیده بحث رو عوض کرد و گفت)

جین : خب؟
بریم؟

سومی : آآآ اره

( و باهم از اتاق خارج شدن و داشتن گلایه رزه تویه باغچه رو نگاه میکردن که دستایه سومی داخله دستایه جین قفل شد و سومی فهمید که جینه دستش رو محکم تر داخله دستاش قفل کرد)

می سو ( خواهر سومی ویو) :

اهههه اخه چرا اون دختره یه نچسب باید ملکه شه؟
اخه من به این خوشگلی چرا منو انتخاب نکرد؟
داشتم سبده رختارو میبردم که دیدم ولی عهد و اون خواهره نچسبم که ازش متنفرم دستایه همو گرفتن و دارن عاشقانه به هم نگاه میکنن
لعنتی هر طور که شده باید از شره این دختره خلاص شم تا بتوانم خودم رو داخله دله ولی عهد و ملکه جا کنم تا من ملکه اینده بشم
همین طور داخله فکر بودم که یه فکری به سرم زد....
دیدگاه ها (۰)

پارت : ۱۲ سومی ویو : نمیدونم چرا داخله بغله جین ارامشه خاص...

پارت : ۱۳ سومی ویو : و با به یاد اوردنه مراسمه ازدواج سریع...

فیک : دیدار دوباره پارت : ۹سومی ویو : داخله همون حالت ب...

پارت : ۸سومی : خب؟ 🗿جین : خب؟ 🗿سومی : نمیخوای از اتاقه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط