ارباب ثروت(پارت پنجم)

& ولی من نتونستم یعنی چطوری بگم من عاشقت شدم و الان نمیتونم تو رو بکشم و الان اونا هم منو و هم پدرمو میکشن پس لطفا حداقل تو فرار کن و زنده بمون
* و..ولی من...بی تو ج...ایی نمیرم
& شوگا به حرفام گوش کن لطفا
من میخوام تو زنده بمونی حتی اگه به قیمت جونم باشه
* ولی من اینو نمیخوام
در همین حال در خونه شکست و همون فرد با یه تفنگ غول تشن که انگار رگبار بود وارد خونه شد.
٪ مین یونگی!(تحدید آمیز)
* بله؟
٪ حرفای اخرت رو بزن و تو ا/ت خیلی زود همراه پدرت میری اوت دنیا
* پوزخند میزنه
هه مگه از رو جنازه من رد بشی و خودشو جلوی من انداخت
& نه شوگا این حق منه که بمیرم لطفا تو برو
* نه
٪ حرفاتون تموم شد؟
* به تو هیچ ربطی نداره
٪ بهت رحم میکنم اینا حرفای دم مرگته
* هه میبینیم کی قراره بمیره
بعد سریع خم شد و از داخل کشو یه هفت تیر برداشت
٪ میخنده
با این میخوای منو بکشی؟
* صبرکن
و همون هفت تیر کوچولو موچولو در عرض چند ثانیه به تفنگ غول تشنی تبدیل شد
٪ به جوووون(پوزخند میزنه)
و بعد مقابل هم قرار گرفتن و الان قرار بود یا شوگا بمیره و یا اون معاونه
منم که ضربان قلبم رو هزار بود و اینو میشد از عرق کردن دستام و بالا پایین شدن قفسه سینه ام فهمید
* آماده ای غول تشن؟
٪ اره جوجو
* میبینیم کی جوجوعه(با حرص و تحدید آمیز)
امیدوارم سرعت عمل شوگا کافی باشه مگرنه.....
من خودمو هیچوقت نمیبخشم و خودم همین ضهری رو که دارم میخورم و میرم اوت دنیا
بنگ..‌‌‌...
شلیک شد...
اسکی ممنوع
#درخواستی
دیدگاه ها (۳)

ارباب ثرورت (پارت ششم)

ارباب ثروت(پارت هفتم)

ارباب ثروت (پارت چهارم)

ارباب ثروت(پارت سوم)

من عاشق شدمپارت(20)☆☆☆☆☆☆☆☆☆اون مرد چشم های هه سو رو میبنده ...

سناریو فعلا من به جای عسل مینویسم یا فیک رو

زندگی نامعلوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط