سناریو درخواستی
سناریو درخواستی:
وقتی اختلاف سنی تون زیاده.
کیم نامجون: خب روزی که اعتراف کرد خیلی جالب بود . اون روز با هم کلی خوش گذروندید. به شهربازی رفتید. برات پشمک گرفت و سوار ترن هوایی شدید. کلی هم جیغ کشیدید. اخر شب وقتی داشتید توی راه برگشت به خونه قدم میزدید، متوجه شدی از یه چیزی ناراحته. ازش پرسیدی موضوع چیه؟ که گفت: خب راستش، چطور بگم میترسم به زبون بیارمش. ازش دلخور شدی : یاااا کیم نامجون، باید بهم بگی مگه ما دوست نیستیم؟ اروم گفت : نمیشه چیزی بیشتر از دوست باشیم؟ حرفش رو شنیدی ، با چشمای درشت شده از تعجب بهش خیره شدی. دستت رو گرفت و زانو زد، صداش رو شنیدی: میدونم ازت بزرگ ترم، ولی...... به نظرت قلبم هم این رو درک میکنه؟
کیم سوکجین : چون ازت بزرگ تر بود، اوپا صداش میکردی. اون از این کلمه متنفر بود. هربار که این کلمه رو از دهنت میشنید کلی غر میزد، تا اینکه یه روز..... میخواست اعتراف کنه. تو رو به خونش دعوت کرد. توی اشپزخونه در حال خورد کردن سبزی بود و بیشتر از همیشه جذاب شده بود. به طرفش رفتی و دستت رو روی شونه اش گذاشتی و گفتی : اوپا کمک میخوای؟ با شنیدن کلمه اوپا سرش رو بلند کرد. پوکر نگات میکرد. بعد از چند دقیقه به طرفت اومد و تو عقب رفتی تا به کابینت برخورد کردی. کمرت رو گرفت و تو رو روی جزیره اشپزخونه گذاشت و دستاش رو دو طرفت قرار داد. سرش رو توی گردنت کرد و نفس کشید. توی همون حالت زیر گوشت گفت: دیگه حالم داره از فاصله سنی بینمون بهم میخوره. چطوره بیخیالش بشیم و قرار بزاریم؟ هوم؟
مین یونگی: اون روز با هم توی پارک قدم میزدید. روی صندلی نشستید تا کمی از هوا لذت ببرید. به اسمون خیره شدی و گفتی: اوپا امروز اسمون خیلی قشنگ نیست؟ صداش رو شنیدی: هوم! خیلی زیاد! چشمات رو از اسمون گرفتی و بهش نگاه کردی. داشت به گلی که روی بوته کنار صندلی در اومده بود نگاه میکرد. با لحن کنجکاوی گفتی:اوپا به چی خیره شدی؟ گفت: به این گل سریع جوابش رو دادی: چرا؟ لبخندی زد : چون من رو یاد یه نفر میندازه که به زیبایی همین گله ناراحت شدی، در جواب اروم گفتی: هوم! اون شخص دوست داری؟ کی هست؟ بهت نگاه کرد. بغض رو توی چهرت دید. نزدیکت شد : کسی که رو به روم نشسته. پنیک کردی و گفتی: یعنی .... خندید:) صداش توی گوشت پیچید : چی فکر کردی؟ هوم؟ فکر کردی فاصله سنیمون دلیلی برای دوستت نداشتن برام میشه؟
میخواستم شنبه بزارم، ولی مگه میشه به شما خوشگلا نه گفت😗
وقتی اختلاف سنی تون زیاده.
کیم نامجون: خب روزی که اعتراف کرد خیلی جالب بود . اون روز با هم کلی خوش گذروندید. به شهربازی رفتید. برات پشمک گرفت و سوار ترن هوایی شدید. کلی هم جیغ کشیدید. اخر شب وقتی داشتید توی راه برگشت به خونه قدم میزدید، متوجه شدی از یه چیزی ناراحته. ازش پرسیدی موضوع چیه؟ که گفت: خب راستش، چطور بگم میترسم به زبون بیارمش. ازش دلخور شدی : یاااا کیم نامجون، باید بهم بگی مگه ما دوست نیستیم؟ اروم گفت : نمیشه چیزی بیشتر از دوست باشیم؟ حرفش رو شنیدی ، با چشمای درشت شده از تعجب بهش خیره شدی. دستت رو گرفت و زانو زد، صداش رو شنیدی: میدونم ازت بزرگ ترم، ولی...... به نظرت قلبم هم این رو درک میکنه؟
کیم سوکجین : چون ازت بزرگ تر بود، اوپا صداش میکردی. اون از این کلمه متنفر بود. هربار که این کلمه رو از دهنت میشنید کلی غر میزد، تا اینکه یه روز..... میخواست اعتراف کنه. تو رو به خونش دعوت کرد. توی اشپزخونه در حال خورد کردن سبزی بود و بیشتر از همیشه جذاب شده بود. به طرفش رفتی و دستت رو روی شونه اش گذاشتی و گفتی : اوپا کمک میخوای؟ با شنیدن کلمه اوپا سرش رو بلند کرد. پوکر نگات میکرد. بعد از چند دقیقه به طرفت اومد و تو عقب رفتی تا به کابینت برخورد کردی. کمرت رو گرفت و تو رو روی جزیره اشپزخونه گذاشت و دستاش رو دو طرفت قرار داد. سرش رو توی گردنت کرد و نفس کشید. توی همون حالت زیر گوشت گفت: دیگه حالم داره از فاصله سنی بینمون بهم میخوره. چطوره بیخیالش بشیم و قرار بزاریم؟ هوم؟
مین یونگی: اون روز با هم توی پارک قدم میزدید. روی صندلی نشستید تا کمی از هوا لذت ببرید. به اسمون خیره شدی و گفتی: اوپا امروز اسمون خیلی قشنگ نیست؟ صداش رو شنیدی: هوم! خیلی زیاد! چشمات رو از اسمون گرفتی و بهش نگاه کردی. داشت به گلی که روی بوته کنار صندلی در اومده بود نگاه میکرد. با لحن کنجکاوی گفتی:اوپا به چی خیره شدی؟ گفت: به این گل سریع جوابش رو دادی: چرا؟ لبخندی زد : چون من رو یاد یه نفر میندازه که به زیبایی همین گله ناراحت شدی، در جواب اروم گفتی: هوم! اون شخص دوست داری؟ کی هست؟ بهت نگاه کرد. بغض رو توی چهرت دید. نزدیکت شد : کسی که رو به روم نشسته. پنیک کردی و گفتی: یعنی .... خندید:) صداش توی گوشت پیچید : چی فکر کردی؟ هوم؟ فکر کردی فاصله سنیمون دلیلی برای دوستت نداشتن برام میشه؟
میخواستم شنبه بزارم، ولی مگه میشه به شما خوشگلا نه گفت😗
- ۱۴.۲k
- ۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط