پارت ۶
پارت ۶
نامجون ویو
باورم نمیشد
ا/ت داشت به من اینجوری میگفت دوستم داره؟
نمیدونستم چی بگم یا چیکار کنم فقط می دونستم منم دارم با ا/ت گریه می کنم
وقتی یاد دوران بچگیم و حرفای هانول میوفتادم قلبم درد می گرفت دلم می خواست از ته دلم داد بزنم و انقدر گریه کنم که کل دنیارو آب ببره
با حس تیر کشیدن سمت چپ سینم آخ بلندی گفتم که ا/ت سرمو از تو بغلش جدا کرد
-قلبت درد میکنه؟
سرمو به معنی آره تکون دادم
-بیا بریم قرصتو بدم بهت:)*گایز مثلا نامجون به خاطر این همه درد و مشگلاتی که داشته دیگه قلبش ضعیف شده(:*
دستمو انداخت روی شونش و حرکت کردیم به سمت اتاقمون
هانول دیگه اونجا نبود
ا/ت ویو
یه دست لباس تمیز دست نامجون دادم و قرصش رو با لیوان آب براش آوردم
-چرا یهو وسط مهمونی رفتی؟
+سرم از اون همه شلوغی درد گرفت
-ای کاش بهم میگفتی اونجور که تو هلم دادی و رفتی بدجور نگرانم کردی!
+ببخشید....
-اشکال ندار بذار کمک کنم لباستو عوض کنی
+خودم می تونم!
-لجبازی نکن نام دست و صورتت بدجوری زخمیه من باید کمکت کنم
بالاخره با خجالتی که داشت قبول کرد
لباسشو که عوض کرد قرصشو با لیوان آب رفت بالا
دستاشو گرفتم و گرفتم:
-حالت خوبه؟
+آره بهترم.....
نگاهی به دستاش کردم و گفتم:
-تا حالا کسی بهت گفته بود چه دست خفن و انگشتای کشیده ای داری؟
+واقعا؟
-آره من از این مدل دستا خیلی خوشم میاد
+م...ممنون
-میایی بریم پیش بچه ها؟ حتما تا الان تعجب کردن چرا من و تو پیششون نیستیم
+آره فک کنم(لبخند)
-بیا این پتو رو بذار روی خودت با این کلاه تا سرما نخوری
+ممنون
دست همدیگه رو گرفتیم و رفتیم پیش بچه ها
کنار آتیش نشسته بودن و جونگ کوک داشت گیتار میزد
نوبتی هم یه زوج میومدن دور آتیش می رقصیدن
-نام؟ ما هم امتحانش کنیم؟
+ولی من بلد نیستم
-همون کاری که تو اون کلبه کردیم انجام میدیم اوکی؟
+باشه فقط امیدوارم بد نرم
رفتیم پیش بچه ها نشستیم وقتی نوبتمون شد دست نامجونو گرفتم و با هم رفتیم وسط
یه چند بارم نزدیک بود بخوره زمین که هممون خندمون گرفت
......
دو ساعت دیگه بر می گشتیم خونه
نامجون سرشو روی پاهام گذاشته بود و مثل یه بیبی مون کیوت خوابش برده بود(:
انگشتامو توی موهاش بردم و گفتم:
-هر کسی هم که بخواد ازت متنفر باشه برای من مهم نیست حتی تموم دنیا! مهم اینه که من دوست دارم و حاضرم همه چیمو بهت بدم(:
اینم پارت آخر
برای فیک بعدی ایده یا درخواستی دارین بگید🦦
نامجون ویو
باورم نمیشد
ا/ت داشت به من اینجوری میگفت دوستم داره؟
نمیدونستم چی بگم یا چیکار کنم فقط می دونستم منم دارم با ا/ت گریه می کنم
وقتی یاد دوران بچگیم و حرفای هانول میوفتادم قلبم درد می گرفت دلم می خواست از ته دلم داد بزنم و انقدر گریه کنم که کل دنیارو آب ببره
با حس تیر کشیدن سمت چپ سینم آخ بلندی گفتم که ا/ت سرمو از تو بغلش جدا کرد
-قلبت درد میکنه؟
سرمو به معنی آره تکون دادم
-بیا بریم قرصتو بدم بهت:)*گایز مثلا نامجون به خاطر این همه درد و مشگلاتی که داشته دیگه قلبش ضعیف شده(:*
دستمو انداخت روی شونش و حرکت کردیم به سمت اتاقمون
هانول دیگه اونجا نبود
ا/ت ویو
یه دست لباس تمیز دست نامجون دادم و قرصش رو با لیوان آب براش آوردم
-چرا یهو وسط مهمونی رفتی؟
+سرم از اون همه شلوغی درد گرفت
-ای کاش بهم میگفتی اونجور که تو هلم دادی و رفتی بدجور نگرانم کردی!
+ببخشید....
-اشکال ندار بذار کمک کنم لباستو عوض کنی
+خودم می تونم!
-لجبازی نکن نام دست و صورتت بدجوری زخمیه من باید کمکت کنم
بالاخره با خجالتی که داشت قبول کرد
لباسشو که عوض کرد قرصشو با لیوان آب رفت بالا
دستاشو گرفتم و گرفتم:
-حالت خوبه؟
+آره بهترم.....
نگاهی به دستاش کردم و گفتم:
-تا حالا کسی بهت گفته بود چه دست خفن و انگشتای کشیده ای داری؟
+واقعا؟
-آره من از این مدل دستا خیلی خوشم میاد
+م...ممنون
-میایی بریم پیش بچه ها؟ حتما تا الان تعجب کردن چرا من و تو پیششون نیستیم
+آره فک کنم(لبخند)
-بیا این پتو رو بذار روی خودت با این کلاه تا سرما نخوری
+ممنون
دست همدیگه رو گرفتیم و رفتیم پیش بچه ها
کنار آتیش نشسته بودن و جونگ کوک داشت گیتار میزد
نوبتی هم یه زوج میومدن دور آتیش می رقصیدن
-نام؟ ما هم امتحانش کنیم؟
+ولی من بلد نیستم
-همون کاری که تو اون کلبه کردیم انجام میدیم اوکی؟
+باشه فقط امیدوارم بد نرم
رفتیم پیش بچه ها نشستیم وقتی نوبتمون شد دست نامجونو گرفتم و با هم رفتیم وسط
یه چند بارم نزدیک بود بخوره زمین که هممون خندمون گرفت
......
دو ساعت دیگه بر می گشتیم خونه
نامجون سرشو روی پاهام گذاشته بود و مثل یه بیبی مون کیوت خوابش برده بود(:
انگشتامو توی موهاش بردم و گفتم:
-هر کسی هم که بخواد ازت متنفر باشه برای من مهم نیست حتی تموم دنیا! مهم اینه که من دوست دارم و حاضرم همه چیمو بهت بدم(:
اینم پارت آخر
برای فیک بعدی ایده یا درخواستی دارین بگید🦦
۳۳.۶k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.