چندپارتی درخواستی تهیونگ
چندپارتی درخواستی تهیونگ
p¹⁰
دکتر: متاسفم
تهیونگ:چراا مگه چیشده(گریه)
دکتر:چیز خاصی نشده..
تهیونگ:چیز خاصی نشده مرد میگی چیزی نشده
دکتر:من کِی گفتم مرد
تهیونگ:گفتی متاسفم
دکتر:گفتم متاسفم چون خانم ات گفته بود
تهیونگ:چی
ات:میخواستم امتحانت کنم
دکتر:عه چرا بیرون آمدین برین داخل
تهیونگ:من میبرمش...چرا آمدی بیرون
ات:خوبم
تهیونگ:حالا که خوبی بگو چرا پریدی جلوی تیر
ات:تو بودی این کارو نمیکردی
تهیونگ:اممم چرا ولی من فرق دارم
ات:بی ادب (گهر کرد)
تهیونگ:با من گهری گهر نباش
ات:گهرمم
تهیونگ:منو نگا کن ببینم
ات:بل..(بوسیدش)
تهیونگ:گهر نباش
ات:(خندید)
تهیونگ:ای خندیدی من برم پیش جونگ کوک کارش کارش دارم
ات:باشه
(چند دقیقه بعد)
ات:وااا چرا هنوز نیومده
جیونگ:سلام ببخشید اتاق هوانگ ات کجاش
دکتر:شما
جیونگ:من یکی از بستگانشون هستم
دکتر:اسم و فامیلتونو بگید بهشون بگم و اون ماسکتونم بکشید پایین (جیونگ فرار کرد)
دکتر:بگیرید اون مرتیکه رو(جیونگ پشت دیوار حیاط بیمارستان غایم شد)
حراست:اینجا نیستش برین جاهای دیگه رو بگردین
جیونگ:اخیییش..وای شت تهیونگ(پشت بوته ها غایم شد)اخیییش نزدیک بودا..اوه شت جونگ کوک(دوباره رفت پشت)همین مونده یونگی سروکلش پیدا بشه بزار منتظر بمونم یونگیم بیاد بعد برم تو
(یک ساعت بعد)
جیونگ:هنوز نیومدههه واییی اگه رفته بودم کارم تمام شده بود اههه (داشت میرفت سمت در بیمارستان که..)
جیونگ:یا خدااا جونگ کوک..خب دیگه بسه،برم دیگه..شتت تهیونگ.. ای بر پدر جفتتون لعنت(گوه نخور پدصگ خر گمشو گوساله)
تهیونگ:جونگ کوک وایسا وایسا به یونگی زنگ بزن
جیونگ:چیشدهه
(فلش بک)
تهیونگ:بیا جونگ کوک داخل
کوک:الان میام
جیونگ:اوه شت جونگ کوک (همون موقعی که رفت پشت بوته ها)
تهیونگ:آقای دکتر میتونم برم پیش ات
دکتر:بله ولی باید مراقب باشین
کوک:تهیونگ تهیونگ
تهیونگ:عههه یه دقه وایسا..چرا مراقب؟
دکتر:چند دفه پیش آقایی میخواست بره تو اتاق خانم ات مشخصاتشو پرسیدم فرار کرد
کوک:تهیونگ من یه دقه میرم تو حیاط میام
تهیونگ: باشه برو..فرار کرد؟؟نگرفتینش؟؟
دکتر:حراست پیداش نکرد
تهیونگ:جونگ کوک وایسا وایسا به یونگی زنگ بزن
(پایان فلش بک)
کوک:چرا؟!
تهیونگ:نشنیدی دکتر چی گفت
کوک:باشه الان زنگ میزنم
تهیونگ:بهش بگو درباره ی جیونگ از نیلا بازجویی کنه
کوک:باشه..الو یونگی هرچی میتونی دربارهی جیونگ و نقشه هاشون از نیلا بازجویی کن سریع خبرشو بده سریع
یونگی:باشه خدافز
جیونگ:نیلا!واییی شت من برم سریع کار این دختره رو تمام کنم (جیونگ سریع رفت لباسهای پرستارا رو پوشید رفت سمت اتاق ات)
تق تق
ات:بیاین تو
جیونگ:...
.......................................................
بعدی پارت آخره
حمایت: انرژی و انگیزه برای پارت های دیگه ♥️
p¹⁰
دکتر: متاسفم
تهیونگ:چراا مگه چیشده(گریه)
دکتر:چیز خاصی نشده..
تهیونگ:چیز خاصی نشده مرد میگی چیزی نشده
دکتر:من کِی گفتم مرد
تهیونگ:گفتی متاسفم
دکتر:گفتم متاسفم چون خانم ات گفته بود
تهیونگ:چی
ات:میخواستم امتحانت کنم
دکتر:عه چرا بیرون آمدین برین داخل
تهیونگ:من میبرمش...چرا آمدی بیرون
ات:خوبم
تهیونگ:حالا که خوبی بگو چرا پریدی جلوی تیر
ات:تو بودی این کارو نمیکردی
تهیونگ:اممم چرا ولی من فرق دارم
ات:بی ادب (گهر کرد)
تهیونگ:با من گهری گهر نباش
ات:گهرمم
تهیونگ:منو نگا کن ببینم
ات:بل..(بوسیدش)
تهیونگ:گهر نباش
ات:(خندید)
تهیونگ:ای خندیدی من برم پیش جونگ کوک کارش کارش دارم
ات:باشه
(چند دقیقه بعد)
ات:وااا چرا هنوز نیومده
جیونگ:سلام ببخشید اتاق هوانگ ات کجاش
دکتر:شما
جیونگ:من یکی از بستگانشون هستم
دکتر:اسم و فامیلتونو بگید بهشون بگم و اون ماسکتونم بکشید پایین (جیونگ فرار کرد)
دکتر:بگیرید اون مرتیکه رو(جیونگ پشت دیوار حیاط بیمارستان غایم شد)
حراست:اینجا نیستش برین جاهای دیگه رو بگردین
جیونگ:اخیییش..وای شت تهیونگ(پشت بوته ها غایم شد)اخیییش نزدیک بودا..اوه شت جونگ کوک(دوباره رفت پشت)همین مونده یونگی سروکلش پیدا بشه بزار منتظر بمونم یونگیم بیاد بعد برم تو
(یک ساعت بعد)
جیونگ:هنوز نیومدههه واییی اگه رفته بودم کارم تمام شده بود اههه (داشت میرفت سمت در بیمارستان که..)
جیونگ:یا خدااا جونگ کوک..خب دیگه بسه،برم دیگه..شتت تهیونگ.. ای بر پدر جفتتون لعنت(گوه نخور پدصگ خر گمشو گوساله)
تهیونگ:جونگ کوک وایسا وایسا به یونگی زنگ بزن
جیونگ:چیشدهه
(فلش بک)
تهیونگ:بیا جونگ کوک داخل
کوک:الان میام
جیونگ:اوه شت جونگ کوک (همون موقعی که رفت پشت بوته ها)
تهیونگ:آقای دکتر میتونم برم پیش ات
دکتر:بله ولی باید مراقب باشین
کوک:تهیونگ تهیونگ
تهیونگ:عههه یه دقه وایسا..چرا مراقب؟
دکتر:چند دفه پیش آقایی میخواست بره تو اتاق خانم ات مشخصاتشو پرسیدم فرار کرد
کوک:تهیونگ من یه دقه میرم تو حیاط میام
تهیونگ: باشه برو..فرار کرد؟؟نگرفتینش؟؟
دکتر:حراست پیداش نکرد
تهیونگ:جونگ کوک وایسا وایسا به یونگی زنگ بزن
(پایان فلش بک)
کوک:چرا؟!
تهیونگ:نشنیدی دکتر چی گفت
کوک:باشه الان زنگ میزنم
تهیونگ:بهش بگو درباره ی جیونگ از نیلا بازجویی کنه
کوک:باشه..الو یونگی هرچی میتونی دربارهی جیونگ و نقشه هاشون از نیلا بازجویی کن سریع خبرشو بده سریع
یونگی:باشه خدافز
جیونگ:نیلا!واییی شت من برم سریع کار این دختره رو تمام کنم (جیونگ سریع رفت لباسهای پرستارا رو پوشید رفت سمت اتاق ات)
تق تق
ات:بیاین تو
جیونگ:...
.......................................................
بعدی پارت آخره
حمایت: انرژی و انگیزه برای پارت های دیگه ♥️
۹۶۳
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.