ازدواج اجباری توسط پدربزرگ
#ازدواج_اجباری_توسط_پدربزرگ
#part16
خیلی درد داشتم و فقط گریه میکردم خواست از پشت بغلم کنه که دستشو پس زدم
ات: خدا لعنتت کنه تهیونگ دارم میمیرم «گریه»
بی توجه به حرفم از اتاق رفت بیرون منم روی تخت دراز کشیده بودم و فقط گریه میکردم که در اتاق باز شد و تهیونگ با قرص مسکن و یه کیسه آب گرم اومد تو اتاق و داد بهم
ته: این مسکنو بخور اینم بزار روی دلت تا بهتر شی
سری تکون دادم و از اتاق رفت بیرون.
صبح از خواب بیدار شدم دردم کم تر شده بود
دستو صورتمو شسته بودم و از اتاق رفتم بیرون که دیدم تهیونگ خونه نیست
رفتم تو آشپزخانه و واسه خودم صبحونه آماده کردم و خوردم رفتم روی کاناپه نشستم و تلوزیون رو روشن کردم
و هی شبکه هارو بالا و پایین میکردم که گوشیم زنگ خورد رفتم گوشیمو از اتاق برداشتم که دیدم جویئون بود جواب دادم
جویئون: الو ات خوبی زنده ایی چرا هرچی بهت پیام میدم جواب نمیدی موردم از نگرانی
ات: جویئون حالت خوبه یه نفس بگیر بعد ادامشو بگو «خنده»
جویئون: از نگرانی مردم بعد تو میگی نفس بگیر بعد ادامشو بگو
ات: خب انتظار داری چی بگم «خنده»
جویئون: هی لوله گاز ات واقعا برات متاسفم
ات: باز تو یه چیز جدید یادگرفتی «خنده»
جویئون: خیلی خب بابا بگو ببینم چی شد
ات کل ماجرا رو برای جویئون تعریف میکنه
جویئون: خاک تو سرت
ات: چراااا
جویئون: نمیدونم فقط خاک تو سرت
ات: هییی حالت خوبه چیزی که مصرف نکردی «خنده»
جویئون: چرا گل کشیدم. گل قرمز اونم تو دفتر نقاشی که جدید خریدم
خیلی قشنگ شده لامصب
هردو تا شون میزنن زیر خنده
یه یه ساعتی باهم حرف زدیم همش کصشر میگفتیمو میخندیدم
ات: جویئون دل درد گرفتم بس دیگه «با خنده»
جویئون: من از تو بدتر «با خنده»
ات: وای خداااا «خنده»
جویئون: زهر مارر م.. من میخام برم بیرون «با خنده»
ات: باشه باشه برو منم برم دسشوی که داره میریزه
گوشو میندازه رو کاناپه و میره دسشوی
جویئون: ات ات چی شدی زنده ای «خنده»
ات باتم هوییی چخههه
گرفتی مارو کجا رفتیییی
از دسشوی اومدم بیرون دوباره رفتم رو کاناپه نشستم که جویئون هنوز پشت خط بود
ات: هییی تو چرا قط نکردی
جویئون: تو باید قط میکردی کدوم گوری رفتی
ات: گوری به نام دسشوی
دوباره دوتاشو خندیدن
همین جوری داشتیم میخندیدم که در ورودی باز شد و تهیونگ با ماشینش اومد داخل
ات: الو جویئون صدامو میشنوی
جویئون: اره اره بگو «با خنده»......
#part16
خیلی درد داشتم و فقط گریه میکردم خواست از پشت بغلم کنه که دستشو پس زدم
ات: خدا لعنتت کنه تهیونگ دارم میمیرم «گریه»
بی توجه به حرفم از اتاق رفت بیرون منم روی تخت دراز کشیده بودم و فقط گریه میکردم که در اتاق باز شد و تهیونگ با قرص مسکن و یه کیسه آب گرم اومد تو اتاق و داد بهم
ته: این مسکنو بخور اینم بزار روی دلت تا بهتر شی
سری تکون دادم و از اتاق رفت بیرون.
صبح از خواب بیدار شدم دردم کم تر شده بود
دستو صورتمو شسته بودم و از اتاق رفتم بیرون که دیدم تهیونگ خونه نیست
رفتم تو آشپزخانه و واسه خودم صبحونه آماده کردم و خوردم رفتم روی کاناپه نشستم و تلوزیون رو روشن کردم
و هی شبکه هارو بالا و پایین میکردم که گوشیم زنگ خورد رفتم گوشیمو از اتاق برداشتم که دیدم جویئون بود جواب دادم
جویئون: الو ات خوبی زنده ایی چرا هرچی بهت پیام میدم جواب نمیدی موردم از نگرانی
ات: جویئون حالت خوبه یه نفس بگیر بعد ادامشو بگو «خنده»
جویئون: از نگرانی مردم بعد تو میگی نفس بگیر بعد ادامشو بگو
ات: خب انتظار داری چی بگم «خنده»
جویئون: هی لوله گاز ات واقعا برات متاسفم
ات: باز تو یه چیز جدید یادگرفتی «خنده»
جویئون: خیلی خب بابا بگو ببینم چی شد
ات کل ماجرا رو برای جویئون تعریف میکنه
جویئون: خاک تو سرت
ات: چراااا
جویئون: نمیدونم فقط خاک تو سرت
ات: هییی حالت خوبه چیزی که مصرف نکردی «خنده»
جویئون: چرا گل کشیدم. گل قرمز اونم تو دفتر نقاشی که جدید خریدم
خیلی قشنگ شده لامصب
هردو تا شون میزنن زیر خنده
یه یه ساعتی باهم حرف زدیم همش کصشر میگفتیمو میخندیدم
ات: جویئون دل درد گرفتم بس دیگه «با خنده»
جویئون: من از تو بدتر «با خنده»
ات: وای خداااا «خنده»
جویئون: زهر مارر م.. من میخام برم بیرون «با خنده»
ات: باشه باشه برو منم برم دسشوی که داره میریزه
گوشو میندازه رو کاناپه و میره دسشوی
جویئون: ات ات چی شدی زنده ای «خنده»
ات باتم هوییی چخههه
گرفتی مارو کجا رفتیییی
از دسشوی اومدم بیرون دوباره رفتم رو کاناپه نشستم که جویئون هنوز پشت خط بود
ات: هییی تو چرا قط نکردی
جویئون: تو باید قط میکردی کدوم گوری رفتی
ات: گوری به نام دسشوی
دوباره دوتاشو خندیدن
همین جوری داشتیم میخندیدم که در ورودی باز شد و تهیونگ با ماشینش اومد داخل
ات: الو جویئون صدامو میشنوی
جویئون: اره اره بگو «با خنده»......
۱۸.۷k
۱۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.