اربابسالار

#ارباب‌سالار🌸🔗
#پارت101

چشماشو خمار کرد و پولا رو از رو میز برداشت و اومد بذاره داخل کیفش که گفتم:

+نمی شمری؟؟

لبخند دندون نمایی زد و گفت:

- به شما نمیاد کم داده باشی

سری تکون دادم و گفتم:

+ در هر صورت میگن پولو حتی از زمین پیدا هم کردی بشمرش

با ناز چشمی گفت و شروع به شمردن پولا کردم بعد نگاهی به من انداخت و گفت:

- پنج تومن دادی؟؟

ابروی بالا انداختم و گفتم:

+ کافیه دیگه

نگاهی به سر تا پام انداخت و گفت:

- حالا چون خوشگل و خوش تیپ و خوش هیکلی اوکی مشکلی نیست

لبخندی زد و ادامه داد:

-پولدارم که هستی!
حالا شاید بعدا مشتری ثابت شدی!!!

+عههه مشتری ثابتم داری؟!

یه تای ابروشو بالا انداخت و گفت:

-همه مشتری ثابت میشن
این بستگی داره من از کی خوشم بیاد قبولش کنم...

+اونوقت از من خوشت میاد؟!

با ناز گفت:

-آره!!!
دیدگاه ها (۰)

#ارباب‌سالار🌸🔗#پارت102این حرفو که زد جمال زد زیر خنده و گفت:...

#ارباب‌سالار🌸🔗#پارت103 بعد از اینکه نسکافه هامون روی میز گذا...

#ارباب‌سالار🌸🔗#پارت100تو همین فکرا بودم که سارا روی صندلی نش...

#ارباب‌سالار🌸🔗#پارت99دختر عصبی رو به دوستش گفت:- سارا پاشو ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط