چشم های قشنگ تو
#part6
چشم های قشنگ تو✨
نیکا:ام باشه ممنون
دیانا:متین رانندگی می کنی؟
متین:بله پس انتظار تویه جوجه بشینی پشت فرمون
نیکا زد زیر خنده
دیانا:باشه نیکا من واسه تو دارم
متین:چیکارش داری
نیکا:خب ب نظرم راه بیفتیم تا ارسلان امم آقا ارسلان صداش در نیومده
دیانا:آره آره موافقم چون اصلا حصله بحثو باهاش ندارم
متین:حالا انقدا هم که تو میگی مغرور نیستا
دیانا:کاملا مشخصه
نیکا:اوف میشه حرکت کنین؟
متین: بله چرا که نه
نیکا:مرسی فقط بدو
بالاخره حرکت کردیم و ارسلان هم پشتمون راه افتادو دیانا هم آدرس میداد
متین:میگم دیانا میخوای اول بریم یه پاساژ خرید خوب؟
مهشاد:آره آره خیلی وقته پاساژهای ایرانو ندیدم
دیانا:اوکی بریم فقط ب اون داداش لوستون بگید قراره کجا بریم
مهشاو و متین:باشه
مهشاد ب ارسلان زنگ زد که بعد از چند بوق گوشیو ورداشت
ارسلان:بله مهشاد
مهشاد:هیچی فقط خواستم بگم که اول قراره بریم پاساژ گردی
ارسلان:باشه
و قطع کرد
متین:پس اوکی شد دیگ
مهشاد:آره برو
بعدکلی ترافیک که البته خدارو شکر کردم که ارسلان تو ماشین ما نیست و اگر نه میخواست تا اینجا غر بزنه رسیدیم دم در یه پاساژ بزرگ
ما دخترا پیاده شدیم و متین و ارسلان به سمت پارکینگ رفتن تا ماشین هارو پارک کنن
و بعد ۱۰دقیقه اومدن
متین:خب بچه ها بریم
همه به جز ارسلان:بریم
چشم های قشنگ تو✨
نیکا:ام باشه ممنون
دیانا:متین رانندگی می کنی؟
متین:بله پس انتظار تویه جوجه بشینی پشت فرمون
نیکا زد زیر خنده
دیانا:باشه نیکا من واسه تو دارم
متین:چیکارش داری
نیکا:خب ب نظرم راه بیفتیم تا ارسلان امم آقا ارسلان صداش در نیومده
دیانا:آره آره موافقم چون اصلا حصله بحثو باهاش ندارم
متین:حالا انقدا هم که تو میگی مغرور نیستا
دیانا:کاملا مشخصه
نیکا:اوف میشه حرکت کنین؟
متین: بله چرا که نه
نیکا:مرسی فقط بدو
بالاخره حرکت کردیم و ارسلان هم پشتمون راه افتادو دیانا هم آدرس میداد
متین:میگم دیانا میخوای اول بریم یه پاساژ خرید خوب؟
مهشاد:آره آره خیلی وقته پاساژهای ایرانو ندیدم
دیانا:اوکی بریم فقط ب اون داداش لوستون بگید قراره کجا بریم
مهشاو و متین:باشه
مهشاد ب ارسلان زنگ زد که بعد از چند بوق گوشیو ورداشت
ارسلان:بله مهشاد
مهشاد:هیچی فقط خواستم بگم که اول قراره بریم پاساژ گردی
ارسلان:باشه
و قطع کرد
متین:پس اوکی شد دیگ
مهشاد:آره برو
بعدکلی ترافیک که البته خدارو شکر کردم که ارسلان تو ماشین ما نیست و اگر نه میخواست تا اینجا غر بزنه رسیدیم دم در یه پاساژ بزرگ
ما دخترا پیاده شدیم و متین و ارسلان به سمت پارکینگ رفتن تا ماشین هارو پارک کنن
و بعد ۱۰دقیقه اومدن
متین:خب بچه ها بریم
همه به جز ارسلان:بریم
۱.۹k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.