ویو جیا

ویو جیا
ولی عصبانیتمو پنهون کردم
جیا: اجوما حواسم هس نگران‌نباش
اجونا: افرین دخترم من دیگه برم
جیا: فعلا ..
اجوما داشت میرفت که انگار چییزی یادش امده
احوما: راستی..
جیا: هوم؟
اجوما: تو ب عنوان خواهر ناتنی اونایی حواست باشه سوتی ندی
جیا: هوفف باشه
اجوما: فعلا
جیا: بای
اجوما رفت
رو تخت ولو شدمو ب سقف زول زدم
الان چرا امد اینو بم گف؟
چیشده ؟
یا بهتر بگم
چی قراره بشه؟
بیخیال شدمو ب فکر فردا افتادم قرار خوش بگزرههههه
ارع؟
رفتم از اتاق بیرون که جونگ کوک دیدم با چند تا چاقو بزرگ تو دستش

جیا: چیکار میکنی؟
کوک: داشتم میومدم اتاقت
جیا: میخوای بکشیم
کوک: مسخره .... بیا دنبالم
جیا: باشههه
ب سمت حیاط رفتیم تو ی کلبه گوشه زیاد نیومدم اینجا
واردش شدیم
کوک: درو ببند وقتی برگشتم در ببندم ی دایره قرمز رو در بود که
یدفعه...
دیدگاه ها (۱۱)

ویو جیا جیا: نمیشههه کوک: تلاش کنن اصلا فک کن فردی که ازش مت...

ویو جیا نزدیکم امدد ته: کمک میخوای: ( ارومجیا: اره( تعجب تهی...

ویو جیا ساندویجو از کوک گرفتم عین هیولا ها ی گشنه میخوردم بد...

ویو جیا بد از خرید لباس و کفش و چند تا چرت و پرت از پاساژ خا...

پسر کوچولوی من پارت ۴که یهو در صدا خورد...ویو ته : سریع پاشد...

پدر ناتنی من...part:³⁵جونگکوک:صبح ک از خواب پاشدم قیافه ی مظ...

WISH MEET YOUPART 14( ادمین. بعد از ناهار میها و خانواده‌اش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط