دو برادر یا دو دوست

دو برادر یا دو دوست ✨

قسمت ۶🌌

سونیک 💙

وارد خونه که شدم شدو دست به سینه جلوم وایساد
شدو : فکر میکردم زود تر بیای دیگه سرعتتم کم شده
من : شوخی میکنی دیگه ... البته تو هر چی بگی بازم من سریع ترین خارپشت جهان هستم
شدو چشم غره ای بهم رفت که رفت سمت مبلا و روی یکشون نشست
شدو : بیا بشین
نمیدونم چرا ولی یکم ترسیدم ... روی یکی از مبلایی که جلوی شدو بود نشستم
شدو : سونیک یه چن تا سوال ازت دارم باید به درست ترین شکل ممکن جواب بدی..‌‌‌.باشه!
من : باشه
شدو : چرا این چن روز میری تو اتاقم و وسایلمو جابه جا میکنی
بسم الله ، فهمیده،،، چی بگم اگه دروغ هم بگم میتونه ذهنمو بخونه، چه گرفتاری شد
من : امم خب راستش ...
اگه بهش واقعیت رو بگم ممکنه مث دفه ی قبل سرم داد بزنه ولی با این حال بهش گفتم
من : خب دلیل جا به جا کردن وسایلات اینکه...

نذاشت حرفم رو بزنم که گفت
شدو : ببین سونیک اگه داری دنبال یه دروغ خوب میگردی که سرمو شیره بمالی باید بگم که نمیتونی پس خواهشا جواب سوالمو بده و بعد بگو اون عکسه کجاست
این چه گرفتاری اخر ... اگه بهش بگم صد درصد جرم میده
من : آه ببین شدو من اصلا دوست ندارم تو اتاق بمونم جدیدنم دارم حس میکنم یه چیزی رو داری ازم پنهون میکنی و زیاد بهم توجه نمیکنی ... گفتم شاید چیزی تو اتاقت هست که نظرت درموردم عوض شده برای همین اتاقت رو زیرو رو میکردم که اون عکسه رو پیدا کردم...
سرم پایین بود میدونستم الان دعوام میکنه ...
شدو : اون عکسه کجاست
من : تو اتاقم
شدو : بیارش
رفتم تو اتاقم و اون عکسه رو اوردم
من : بیا
شدو یکم بهش نگا کرد انگار وقتی این عکسه رو نگا میکرد حالش خوب میشد
شدو : سونیک بیا کنارم بشین
نمیدونم چه خوابی واسم دیده بود ولی رفتم و کنارش نشستم ... با دستش پهلومو گرفت و به سمت خودش کشوند ، بدجور داغ کردم کاملا سرخ شده بودم
شدو : فک نکنم این جارو یادت باشه
سونیک : واسم اشنا هست ولی یادم نمیاد کجاست
شدو : اینجا بود که اولین ماهی رو گرفتی و صد البته خودت افتادی تو اب
من : پس بگو چرا میخوام نزدیک اب بشم میگی مواظب باش
شدو : اره ، توی همون روز هم تو یه دوست پیدا کردی
من : دوست؟
شدو : اره ... سیلور خارپشت
من : الان کجاست
شدو : نمیدونم ولی با هم خیلی بازی میکردین ، اون روز به تو خیلی خوش گذشت ولی به من اصلا
من : اون وقت چرا
شدو : چون هیی کارایی که نباید میکردی رو انجام میدادی و اعصابم رو به کل به فنا دادی
اروم خندیدم
من : خبب چرا این چن وقت بهم بی توجهی میکنی
شدو : این بی توجهی نیست سونیک ... خودت میدونی اون جایی که کار میکنم وقت واسه سر خاروندن هم ندارم و نمیتونم وقت حدر بدم ... ولی ناراحت نباش چن روز دیگه قراره واسه ی یه کارایی به ما تعطیلی میدن ، اونوقت میتونم بیشتر کنارت باشم...
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۹)

دو برادر یا دو دوست ✨قسمت ۷🌌شدو❤ فک نمیکردم سونیک اینقدر نار...

دو برادر یا دو دوست🌌قسمت ۸✨شدو❤یعنی سونیک خودش این خونه درخت...

دو برادر یا دو دوست ✨قسمت ۵🌌شدو❤وقتی سونیک ازم پرسید چه نسبت...

دو برادر یا دو دوست ✨قسمت ۴🌌(الان ساعت ۴ صبح هست و من هنوز ن...

خطوط موازی

تحت تعقیب

ستارگان جادویی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط