دو برادر یا دو دوست

دو برادر یا دو دوست🌌

قسمت ۸✨

شدو❤

یعنی سونیک خودش این خونه درختی رو درست کرده ؟
سونیک : حالا کلی خوشت اومده
شدو : اره
سونیک : حالا توشو ندیدی
سونیک دستمو میکشه و به سمت یه تناب میره
من : چطوری میخوایم بریم اون بالا
سونیک : بهتره فقط نگا کنی
اون تنابی که اویزون بودو کشید و یه چیزی محکم خورد تو سرم
من : آخخخخخ
سونیک : ببخشید
من : اون چی بود
سونیک : نردبون دیگه
به سونیک نگا کردم نربون تو دستش بود
..واقعا سونیک استعداد خیلی خوبی داره
سونیک : بیا تو دیگه
به بالا نگا کردم
سونیک رفته بود بالا داشت صدام میزد
من : اومدم
از نردبون بالا رفتمو چیزی که اصلا انتظار نداشتمو دیدم ...
سونیک : به خونه ی درختی من خوش اومدی شدو
انگار موش زبونمو خورده بود ... کلی عکس از منو اون رو درو دیوار بود.
به جز اون خیلی جایه قشنگی،
اونقدر قشنگه که نمیتونم توصیفش کنم
من : این...اینجا
سونیک : بینظیره
من : حتی فراتر از اون.اینجا رو چجوری ساختی
سونیک : خبب ...هر وقت تو میرفتی سر کار من در حال درست کردن اینجا بودم
من : این همه عکسو از کجا اوردی
یکم سرخ شد
سونیک : وقتی اینجا رو ساختم هر بار یه عکس از تو البوم برمیداشتم و اونو چاپ میکردم
شدو : پس بگو چرا عکسای تو البوم جابه جا بود پس کار تو بوده
اروم خندید و گفت:
سونیک : اره زیر سر من بوده
من : چن روز طول کشید اینجا رو بسازی
سونیک : یه چن سالی طول کشید ولی ارزششو داشت
اروم نشست روی تخت ( تخترو هم خودش ساخته ) و به گفت که کنارش بشینم
اروم کنارش نشستم ... تو این فکر بودم که سونیکو بفرستم گارکاه نجّاری ... برای همین ازش پرسیدم
من : سونیک
سونیک : بله
من : دلت میخواد بری گارکاه نجّاری
سونیک رو تخت ولو شد و گفت
سونیک : دوس دارم ... ولی ترجیح میدم فعلا نرم
من : چرا
(🌟از الان یه چیزی بگم این رمانه که دارم مینویسم دو برادر یا دو دوست قرار نیست زیاد اروم باشه _ خیلی هم ماجراجویانه قراره باشه چن پارت اولش ارومه ولی قراره به شدت عجیب و غریب باشه پس از الان اماده باشین🌟)

سونیک : خبب راستیتش ... دلم میخواد خودم از خودم یاد بگیرم نه اینکه از بکی دیگه
من : که اینطور
پشتکارش سونیک رو واقعا دوس دارم ... از اینکه میخواد یه چیز تازه رو خودش درست کنه و مث دیگران از روی کار یکی تقلب نکنه واقعا خوشحالم میکنه
سونیک: میخوای انبارمم بهت بشون بدم
من : مگه اینجا انباری هم داره
سونیک : داره اونم از نوع خوبشم داره
از روی تخت بلند میشه و یه چیزی رو میکشه ..و بعد به پنجره رو باز میکنهو
من : سونییککک
خودشو از پنجره انداخت پایین.سریع به سمت پنجره رفتم و از اونجا به پایین نگا کردم
سونیک ( داره میخنده ) ای اییی دلم فک کردی مغزم کار نمیکنه همینجوری از تو پنجره بپرم؟ نه من فکر همه جاشو کردم
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۴)

دو برادر یا دو دوست✨قسمت۹🌌سونیک💙همینطوری میخندیدم که اونم از...

دو برادر یا دو دوست✨قسمت ۱۰🌌سیلور♡واقعا خوشحالم که بعد از ۱۴...

دو برادر یا دو دوست ✨قسمت ۷🌌شدو❤ فک نمیکردم سونیک اینقدر نار...

دو برادر یا دو دوست ✨قسمت ۶🌌سونیک 💙وارد خونه که شدم شدو دست ...

تحت تعقیب

ستارگان جادویی

ادامه پارت پنجسونیک: اوکی پس بیاد بریم... برگشتیم و از امی و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط