عشق بی رحمانه
عشق بی رحمانه
part3
پرش زمانی به باز کردن کادو ها
ات شروع کرد دونه دونه باز کردم کادوها.. پدر و مادرش براش یه پیانو گرفته بودن که ات خیلی دوست داشت.. رسید به کادو جونگکوک
کادو رو باز کرد و با چیزی که دید دستاش لرزید
داخل جعبه یه سگ خیلی گوگولی بود..
قلب ات تند میزد
ات: ای...این خیلی نازه..
ات سگ رو از جعبه در آورد و بغلش کرد
ات: این خیلی گوگولی و ارزشمنده
همه دست زدن
چونگکوک: دوستش داری؟
ات: خیلییی..
جونگکوک: ته جعبه یچیز دیگه هست
ات ته جعبه رو دید
باورش نمیشد
سوئیچ ماشین لامبورگینی بود
ات: ت..تو
چونگکوک لبخند زد
همه هورا کشیدن
ات جونگکوک رو بغل کرد و خیلی مخفیانه گردن جونگکوک رو بوسید
همه دست میزدن
بعد از چند دقیقه ات کیک رو برید
پایان تولد
همه مهمونا رفتن
فقط خانواده جونگکوک مونده بودن
جونگکوک طرف پدر ات رفت
جونگکوک: ببخشید میتونم ات رو ۲ روز ببرم خونه خودم؟
پدر ات: دو روز.؟
جونگکوک: اگراجازه بدید
پدر ات: باشه حتما مشکلی نیست
جونگکوک: ممنون
سمت اتاق ات رفت و بدون حرفی ات رو براید استایل بغل کرد و از خونه رفت بیرون
ات: چیکارمیکنیییسی
جونگکوک: میریم خونه من گرلم
ات: واقعااا؟؟
جونگکوک: آره..
ات: اجازه گرفتی از بابام؟
جونگکوک:یس
جونگکوک ات رو تو ماشینگذاشت و حرکت کرد
خونه جونگکوک
شرایط : ۱۰کامنت
part3
پرش زمانی به باز کردن کادو ها
ات شروع کرد دونه دونه باز کردم کادوها.. پدر و مادرش براش یه پیانو گرفته بودن که ات خیلی دوست داشت.. رسید به کادو جونگکوک
کادو رو باز کرد و با چیزی که دید دستاش لرزید
داخل جعبه یه سگ خیلی گوگولی بود..
قلب ات تند میزد
ات: ای...این خیلی نازه..
ات سگ رو از جعبه در آورد و بغلش کرد
ات: این خیلی گوگولی و ارزشمنده
همه دست زدن
چونگکوک: دوستش داری؟
ات: خیلییی..
جونگکوک: ته جعبه یچیز دیگه هست
ات ته جعبه رو دید
باورش نمیشد
سوئیچ ماشین لامبورگینی بود
ات: ت..تو
چونگکوک لبخند زد
همه هورا کشیدن
ات جونگکوک رو بغل کرد و خیلی مخفیانه گردن جونگکوک رو بوسید
همه دست میزدن
بعد از چند دقیقه ات کیک رو برید
پایان تولد
همه مهمونا رفتن
فقط خانواده جونگکوک مونده بودن
جونگکوک طرف پدر ات رفت
جونگکوک: ببخشید میتونم ات رو ۲ روز ببرم خونه خودم؟
پدر ات: دو روز.؟
جونگکوک: اگراجازه بدید
پدر ات: باشه حتما مشکلی نیست
جونگکوک: ممنون
سمت اتاق ات رفت و بدون حرفی ات رو براید استایل بغل کرد و از خونه رفت بیرون
ات: چیکارمیکنیییسی
جونگکوک: میریم خونه من گرلم
ات: واقعااا؟؟
جونگکوک: آره..
ات: اجازه گرفتی از بابام؟
جونگکوک:یس
جونگکوک ات رو تو ماشینگذاشت و حرکت کرد
خونه جونگکوک
شرایط : ۱۰کامنت
۲.۸k
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.