ازدواج از پیش تعیین شده( پارت۱۵)
ازدواج از پیش تعیین شده( پارت۱۵)
بلند شد و امدم سمتم تا منو ببوسه دوتامون باصدای باز شدن در از جا پریدیم
بله باز هم تیا تشریف آورده بود
& تو در زدن یاد نداری اصلا چرا امدی توی عمارت من
# ببخشید مزاحم اوقاتتون شدم آمدم بگم تام میخواد پدرتو در بیاره دیشب که حلش دادی پیشونیش زخم شد اونم روی صورتش خیلی حساسه
* وای نه بابا نه که خیلی جذابه
# حرف دهنتو بفهم ها داداش من خیلیم جذابه همه دخترا براش میمیرن
& خوب اون دخترا عقل ندارن
# من آمدم فقط هشدار بدم و برم
& اون هیچ غلطی نمیتونه بکنه لطفا زود تر برو
تیا رفت من و کوک پاشدیم و آماده شدیم تا بریم لب دریا نمیدونم چرا کوک یهویی گفت بریم دریا به هر حال رفتم حاضر شدم ( عکس لباس ا.ت پست بعدی)
ازدید کوک
به ا.ت گفتم بریم لب دریا میخواستم به خاطر اینکه عذیتش کردم ازش عذر خواهی کنم واسه همین از استاد جیمین کمک گرفتم بهش میگم استاد چون واقعا استاد به دست آوردن دل هست همه چی آماده بود فقط من و ا.ت باید میرفتیم اونجا ا.ت حاضر شد رفتیم سوار ماشین شدیم توی تمام راه استرس داشتم
* اوه چه عجببببب
& چی شده مگه
* بالاخره داری مثل ادم رانندگی میکنی
& مگه قبلا مثل ادم رانندگی نمی کردم
* نه تازه کنجکاو هستم که بدونم چند بار جریمه شدی
& من اصلا جریمه نشدم
* چطوری
& هکر ها تموم فیلم های منو از توی سیستم ها پاک میکنن بعدشم رئیس جمهور دوست خیلی صمیمی بابامه اوک همه این دستور ها رو میده
* واو چه خوانواده عجیبی
رسیدیم به دریا کوک منو برد سمت یه میز که لب دریا بود و صندلی رو واسم کشید عقب تا بشینم بعد از نشستنم گفتم
* چه خبره اینجا
کوک یه جعبه گردنبند که روی میز بود رو برداشت درشو باز کرد خیلی زیبا بود(عکس گردنبند پست بعدی) گفت
& من بابت اینکه عذیتت کردم عذر میخوام منو میبخشی
* اره
کوک امد پشتم و گردنبند رو واسم بستم بعدشم منو بغل کرد
& من واقعا عذر میخوام که بهت شک کردم
گوشیش زنگ خورد
& بخشید عشقم باید جواب بدمش
* باشه
& الو .....اها ...... ای خدا از دست اون احمق .......باشه .....خدافظ
* چیشده
& تام رفته دم در عمارت بهشون گفتم به تام بگن بیاد اینجا
کوک رفت و چند دقیقه بعد با یه سینی غذا امد غذا مون رو خوردیم کوک امد جلوی من و روبه صورتم خم شد
& عشقم
* جان
& میخوام ببوسمت
* باشه
شرط ها
۱۰ تا کامنت
۱۰ تا لایک
من چقدر مهربانم 😂
بلند شد و امدم سمتم تا منو ببوسه دوتامون باصدای باز شدن در از جا پریدیم
بله باز هم تیا تشریف آورده بود
& تو در زدن یاد نداری اصلا چرا امدی توی عمارت من
# ببخشید مزاحم اوقاتتون شدم آمدم بگم تام میخواد پدرتو در بیاره دیشب که حلش دادی پیشونیش زخم شد اونم روی صورتش خیلی حساسه
* وای نه بابا نه که خیلی جذابه
# حرف دهنتو بفهم ها داداش من خیلیم جذابه همه دخترا براش میمیرن
& خوب اون دخترا عقل ندارن
# من آمدم فقط هشدار بدم و برم
& اون هیچ غلطی نمیتونه بکنه لطفا زود تر برو
تیا رفت من و کوک پاشدیم و آماده شدیم تا بریم لب دریا نمیدونم چرا کوک یهویی گفت بریم دریا به هر حال رفتم حاضر شدم ( عکس لباس ا.ت پست بعدی)
ازدید کوک
به ا.ت گفتم بریم لب دریا میخواستم به خاطر اینکه عذیتش کردم ازش عذر خواهی کنم واسه همین از استاد جیمین کمک گرفتم بهش میگم استاد چون واقعا استاد به دست آوردن دل هست همه چی آماده بود فقط من و ا.ت باید میرفتیم اونجا ا.ت حاضر شد رفتیم سوار ماشین شدیم توی تمام راه استرس داشتم
* اوه چه عجببببب
& چی شده مگه
* بالاخره داری مثل ادم رانندگی میکنی
& مگه قبلا مثل ادم رانندگی نمی کردم
* نه تازه کنجکاو هستم که بدونم چند بار جریمه شدی
& من اصلا جریمه نشدم
* چطوری
& هکر ها تموم فیلم های منو از توی سیستم ها پاک میکنن بعدشم رئیس جمهور دوست خیلی صمیمی بابامه اوک همه این دستور ها رو میده
* واو چه خوانواده عجیبی
رسیدیم به دریا کوک منو برد سمت یه میز که لب دریا بود و صندلی رو واسم کشید عقب تا بشینم بعد از نشستنم گفتم
* چه خبره اینجا
کوک یه جعبه گردنبند که روی میز بود رو برداشت درشو باز کرد خیلی زیبا بود(عکس گردنبند پست بعدی) گفت
& من بابت اینکه عذیتت کردم عذر میخوام منو میبخشی
* اره
کوک امد پشتم و گردنبند رو واسم بستم بعدشم منو بغل کرد
& من واقعا عذر میخوام که بهت شک کردم
گوشیش زنگ خورد
& بخشید عشقم باید جواب بدمش
* باشه
& الو .....اها ...... ای خدا از دست اون احمق .......باشه .....خدافظ
* چیشده
& تام رفته دم در عمارت بهشون گفتم به تام بگن بیاد اینجا
کوک رفت و چند دقیقه بعد با یه سینی غذا امد غذا مون رو خوردیم کوک امد جلوی من و روبه صورتم خم شد
& عشقم
* جان
& میخوام ببوسمت
* باشه
شرط ها
۱۰ تا کامنت
۱۰ تا لایک
من چقدر مهربانم 😂
۵۴.۸k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.