خانزاده پارت جلددوم

🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده #پارت120 #جلد_دوم



پشت سرش راه افتادم و گفتم منم باهات میام خدارو چه دیدی شاید تونستم راضیت کنم یه عشق بازی دیگه ام توی حموم تجربه کنیم.
با تهدید گفت
_ میکشمت اهورا تو رو خدا بی خیال بغلش کردم و با خنده دره حموم باز کردم و گفتم
_میدونی تسلیمم میشی بشی دختر پس الکی زور نزن خودت خوب میدونی آخرش همون میشه که من می خوام...
بعد از یه حمام حسابی آیلین توی بغلم آروم خوابیده بود و من داشتم به این اتفاقاتی که اخیراً افتاده بود فکر می کردم .
با صدای پیام گوشیم آروم و بی صدا از روی عسلی برداشتمش و اول سایلنتش کردم نمیخواستم آیلین بیدار بشه نگاهی که به پیام انداختم با دیدن اسم‌کیمیا پیامی که فرستاده بود و خوندم
_ بیا به اتاق من.
جوابی بهش ندادم و گوشی رو کنار گذاشتم چشمامو بستم تا بخوابم اما با روشن شدن صفحه گوشیم دوباره به اجبار برداشتمش و به پیامی که تازه فرستاده بود نگاه کردم
_تو که دوست نداری هر بار که ازت می خوام بیای پیش من با تهدید باشه هنوز اون عکس ها پیش من هستن میدونی که؟

کلافه و عصبی به آیلین نگاهی انداختم آروم از اتاق بیرون رفتم در اتاق کیمیا رو که باز کردم درو نبسته خودشو توی بغلم انداخت و از گردنم آویزون شد از خودم جداش کردم و گفتم
چه مرگته نصف شبی نمیزاری من بخوابم؟
در اتاق و بست و کلید توی قفل چرخوندم و دوباره بهم نزدیک شد دستشو روی سینم گذاشت و گفت _هیچی دلم برات تنگ شده میدونی شنیدن صدای س.کس توزنت منو عصبی میکنه با خودم گفتم عیبی نداره من که اهورا رو با این زن شریک شدم پس منتظر میمونم شب که اون خوابید وقتشه اهورا بیاد و کمی هم با من خوش بگذرونه!

به عقب هلش دادم و گفتم خیالات خام برت نداره از این خبرا نیست خندید و گفت
_ از این خبرا هست خیلی هم خوب هست پس یه کاری می کنیم اصلا من نمیگم تو خودت میری اون عکسا رو به زنت نشون میدی و میگی اینا رو کیمیا ازمون گرفته ببینیم عکس العمل زنت چیه؟
دستی به موهام کشیدم و کلافه گفتم
چی از جون من میخوای بگو ببینم دردت چیه الان؟
خندید و گفت
هدردی که ندارم فقط دلتنگتم نیشخندی زدم و گفتم
دلتنگی منی؟
الان چیزی به غیر از دلتنگی می بینم احساس می کنم داری از حسادت منفجر میشی چون من با زنم رابطه داشتم اما به این بیشتر توجه کن کیمیا زنمه
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#خلاقانه #فردوس_برین #ایده #خلاقیت #هنر #فانتزی #عکس_نوشته_عاشقانه #FANDOGHI #خاص #wallpaper #جذاب
دیدگاه ها (۱۴)

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت121 #جلد_دومزن من ...یعنی اون زنه منه و...

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت122 #جلد_دومانگار از این که کنارش نشسته...

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت119 #جلد_دومبوسیدمش و گفتم از این کارا ...

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت118 #جلد_دوم_دوباره لباساتو سرجاشون گذا...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁴ می خوام وقتی رفتیم خونه ازش تشکر ک...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط