عشق تو مثل یه ماژیک غیر وایت برده و منم یه تخته وایت برد
عشق تو مثل یه ماژیک غیر وایت برده و منم یه تخته وایت برد که پر شده از لکه های عشق تو
اگه بخوام هم نمیتونم این لکه ها رو پاک کنم
راه میرم،یاد راه رفتنت میافتم
بچه ای رو میبینم که از صداش مشخصه دو ماهش نشده
یاد تو میافتم
روزی که رفتیم عیادت پدربزرگت،روی صندلی های سالن انتظار نشسته بودیم
زل زده بودی به بچهای که تازه بدنیا اومده بود
وقتی بچه گریه میکرد،صدای جان گفتنت رو میشنیدم
انگار با نگاه کردنت بهم میفهموندی که میخوای اون بچه رو بغل بگیری و ببوسیش
وقتی بچه رو از مادرش گرفتم و آوردمش تا ببینیش،چقدر خوشحال شدی
صدای خنده هات توی تاکسی پیچیده بود
گفتی
+ چجوری فهمیدی که میخوام بچه رو بغل بگیرم؟
گفتم
_ من چشماتو بلدم
بوسه های پشت سر همت،پچ پچ راننده رو در آورده بود
از خجالت سرشو تکون داد و آینه رو جابجا کرد تا صندلی عقبو نبینه
تا دلبری هاتو نبینه
دلم یه جوری میشد
مثل اینکه روی تاب بشینمو و وقتی تاب اوج میگیره دلم شور بزنه
آذر داره میاد و من مثل همیشه پیشاپیش واست گیفت کارت ۵۰ دلاری گرفتم
گیفت کارت سال قبل رو هم دارم
حتی گیفت کارتی که ۴ سال پیش بهم دادی و ۳۲ دلار توش باقی مونده بود
واست دستبند شانس هم گرفتم تا وقتی میری مسافرت،دلت قرص باشه
دلم قرص باشه
همون علامت همیشگی
همون علامتی که میگفتی وقتی دلت واسم تنگ میشه میبوسیو لمسش میکنی
آذر داره میاد
دوباره باید عادت هامو تکرار کنم
دوباره باید برم کافه
منتظر بمونم تا ساعت ۶:۱۸ بیای و خداحافظی کنی
بگی دارم میرم اما دلم پیشت میمونه
بینیمو بچسبونم به شالت و نفس بکشم
باید برم کافه
انقدر منتظرت بشینم تا به خودم بیام که ۴ ساله عادت کردی از من خداحافظی نکنی
نمیدونم وقتی واست گیفت کارت میگیره،یاد من میافتی یا نه
شاید دستبندی که واست میگیره،شانس بیشتری واست میاره
نمیدونم وقتی دستبندو لمس میکنی یاد من میافتی یا نه
اما من خوب به یادت میافتم
یعنی نمیتونم به یادت نباشم
باید برم کافه
ساعت ۶:۱۸
منتظرتم جانا
خسته شدم از این که جای عطر شال تو،عطر تنهایی رو نفس کشیدم
گیفت کارت و دستبندتم آوردم
.
#دست_نوشتههایم_بعد_تو
#امیر_غلامی
#نویسنده_و_شاعر
کانال تلگرام
https://telegram.me/shorbe_modam
اینستاگرام
Instagram.com/_u/amiiir_gholamii
اگه بخوام هم نمیتونم این لکه ها رو پاک کنم
راه میرم،یاد راه رفتنت میافتم
بچه ای رو میبینم که از صداش مشخصه دو ماهش نشده
یاد تو میافتم
روزی که رفتیم عیادت پدربزرگت،روی صندلی های سالن انتظار نشسته بودیم
زل زده بودی به بچهای که تازه بدنیا اومده بود
وقتی بچه گریه میکرد،صدای جان گفتنت رو میشنیدم
انگار با نگاه کردنت بهم میفهموندی که میخوای اون بچه رو بغل بگیری و ببوسیش
وقتی بچه رو از مادرش گرفتم و آوردمش تا ببینیش،چقدر خوشحال شدی
صدای خنده هات توی تاکسی پیچیده بود
گفتی
+ چجوری فهمیدی که میخوام بچه رو بغل بگیرم؟
گفتم
_ من چشماتو بلدم
بوسه های پشت سر همت،پچ پچ راننده رو در آورده بود
از خجالت سرشو تکون داد و آینه رو جابجا کرد تا صندلی عقبو نبینه
تا دلبری هاتو نبینه
دلم یه جوری میشد
مثل اینکه روی تاب بشینمو و وقتی تاب اوج میگیره دلم شور بزنه
آذر داره میاد و من مثل همیشه پیشاپیش واست گیفت کارت ۵۰ دلاری گرفتم
گیفت کارت سال قبل رو هم دارم
حتی گیفت کارتی که ۴ سال پیش بهم دادی و ۳۲ دلار توش باقی مونده بود
واست دستبند شانس هم گرفتم تا وقتی میری مسافرت،دلت قرص باشه
دلم قرص باشه
همون علامت همیشگی
همون علامتی که میگفتی وقتی دلت واسم تنگ میشه میبوسیو لمسش میکنی
آذر داره میاد
دوباره باید عادت هامو تکرار کنم
دوباره باید برم کافه
منتظر بمونم تا ساعت ۶:۱۸ بیای و خداحافظی کنی
بگی دارم میرم اما دلم پیشت میمونه
بینیمو بچسبونم به شالت و نفس بکشم
باید برم کافه
انقدر منتظرت بشینم تا به خودم بیام که ۴ ساله عادت کردی از من خداحافظی نکنی
نمیدونم وقتی واست گیفت کارت میگیره،یاد من میافتی یا نه
شاید دستبندی که واست میگیره،شانس بیشتری واست میاره
نمیدونم وقتی دستبندو لمس میکنی یاد من میافتی یا نه
اما من خوب به یادت میافتم
یعنی نمیتونم به یادت نباشم
باید برم کافه
ساعت ۶:۱۸
منتظرتم جانا
خسته شدم از این که جای عطر شال تو،عطر تنهایی رو نفس کشیدم
گیفت کارت و دستبندتم آوردم
.
#دست_نوشتههایم_بعد_تو
#امیر_غلامی
#نویسنده_و_شاعر
کانال تلگرام
https://telegram.me/shorbe_modam
اینستاگرام
Instagram.com/_u/amiiir_gholamii
۴.۵k
۰۸ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.