"طو"
"طو"
تو ای عزیز بیقرینه؛ همین تو که شاید عین خیالتم نی...
همین تو ، توی فکر و خیال 2 ئه شب به بعد مغزمی...
همین تو ، آدم رویایی همقدمم از پارک وی تا میدون تجریشی...
تو صاحب تهدیگ سیب زمینی ماکارونیم.
چیپس سرکه نمکیم.
نصف خیاری که با دقت پوست کندم و نمک زدم و آخرین تیکهی پیتزا مخصوصمی...
تو همونی که واس حرف زدن باهاش میتونم قید حساس ترین سکانس سریال مورد علاقمو بزنم...
تو اونی که دوس دارم وقت پیاده شدنش از ماشین روسریشو جلو بکشم تا لذت دیدن موهای کمندش فقط مال خودم باشه...
تو همونی که اصن اختیار کنترل تلویزیون همیشه دستشه...
تو همونی که میتونه هر موزیکی تو ماشین پلی کنه و من همشونو با لذت گوش کنم...
تو اونی که میتونم یه ساعت بشینم ناخنای دست و پاشو با دقت لاک قرمز بزنم و وقت بیرون رفتن خودم همشونو با علاقه و حوصلهی تمام پاک کنم تا کرشمهی دستاش حروم نگاه هر کسی نشه...
تو اونی که اگه موهاشو کوتاه کنه دلم میگیره...
تو همونی که اگه تو هر خونهای باشی من دونه دونه آجرای اون خونه رو دوس دارم...
آره نورِ دیده ، تو دوست داشتنی ترین کادوی خدا واس قلب رنج دیدهی این بندهای...
تو سهم اختصاصی منی از این زندگی که حاضر نیستم در ازای تموم دنیا یه تار موتو با کسی شریک شم...
همین تویی که الان معلوم نیس کجایی و چقدر از من فاصله داری...
همین تویی که شونههامو واس رسیدن سرت آب و جارو زدم...
پ . ن :
بفرستین براش یه نمه دنیا قشنگ شه ...
تو ای عزیز بیقرینه؛ همین تو که شاید عین خیالتم نی...
همین تو ، توی فکر و خیال 2 ئه شب به بعد مغزمی...
همین تو ، آدم رویایی همقدمم از پارک وی تا میدون تجریشی...
تو صاحب تهدیگ سیب زمینی ماکارونیم.
چیپس سرکه نمکیم.
نصف خیاری که با دقت پوست کندم و نمک زدم و آخرین تیکهی پیتزا مخصوصمی...
تو همونی که واس حرف زدن باهاش میتونم قید حساس ترین سکانس سریال مورد علاقمو بزنم...
تو اونی که دوس دارم وقت پیاده شدنش از ماشین روسریشو جلو بکشم تا لذت دیدن موهای کمندش فقط مال خودم باشه...
تو همونی که اصن اختیار کنترل تلویزیون همیشه دستشه...
تو همونی که میتونه هر موزیکی تو ماشین پلی کنه و من همشونو با لذت گوش کنم...
تو اونی که میتونم یه ساعت بشینم ناخنای دست و پاشو با دقت لاک قرمز بزنم و وقت بیرون رفتن خودم همشونو با علاقه و حوصلهی تمام پاک کنم تا کرشمهی دستاش حروم نگاه هر کسی نشه...
تو اونی که اگه موهاشو کوتاه کنه دلم میگیره...
تو همونی که اگه تو هر خونهای باشی من دونه دونه آجرای اون خونه رو دوس دارم...
آره نورِ دیده ، تو دوست داشتنی ترین کادوی خدا واس قلب رنج دیدهی این بندهای...
تو سهم اختصاصی منی از این زندگی که حاضر نیستم در ازای تموم دنیا یه تار موتو با کسی شریک شم...
همین تویی که الان معلوم نیس کجایی و چقدر از من فاصله داری...
همین تویی که شونههامو واس رسیدن سرت آب و جارو زدم...
پ . ن :
بفرستین براش یه نمه دنیا قشنگ شه ...
۳۸.۶k
۱۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.