تهیونگ:خب...یه نفر بهم زنگ زد اولین بار من جواب دادم ولی
تهیونگ:خب...یه نفر بهم زنگ زد اولین بار من جواب دادم ولی صدایی نیومد....دومین بار زنگ زد با عصبانیت جواب دادم چون خسته بودم
جی هوپ:ناشناس بود؟
تهیونگ:اره...حرف های عجیبی هم میزد....میگفت من دوستتم و اینا
نامجون:ندیدی چه شکلی بود؟
تهیونگ:قبافشو ندیدم فقط ماسک چهره ی روح زده بود و با شنل سیاه و....
جونگکوک:و چی
تهیونگ:چاقو...ولی تا جایی که تونستم مبارزه کردم ولی مگه میشد؟
جیمین:الان خوبی؟جاییت درد نمیکنه؟
تهیونگ:مرسی جیمینا خوبم....مرسی که نجاتم دادی
جیمین:نگو تهیونگ باز بغض میکنما
شوگا:خب خب....بهتره بریم بیرون تهیونگ یکم استراحت کنه
همه داشتن میرفتن....نه باید با جین جرف میزدم
****
جین:
داشتم میرفتم که تهیونگ از دستم نگه داشت
تهیونگ:جین تو بمون
جین:باشه
همه رفتن بیرون....تهیونگ بغلم کرد فهمیدم بغض داره....کنارش نشستم
جین:تهیونگ اروم باش....
تهیونگ:جین هیونگ خیلی ترسیدم....خیلی.....هق....اگه سراغ شماها بیاد چی؟؟؟من جیکار کنم؟
جین:خودتو نگران نکن .....نمیشه نفوذ بد نزن
تهیونگ:اگه بیاد سراغ شما تقصیر منه اره؟
تهیونگ رو از بغلم بیرون اوردم و صورتش رو میون دستام نگه داشتم و گفتم:تهیونگ این جه حرفیه؟نببینم خودتو مقصر بدونیا...تا وقتی که من و اعضا مثل کوه پشتتیم نگران هیچی مباش
تهیونگ:دوستت دارم داداش....یعنی همتون رو دوست دارم
امشب میمونی پیشم؟
یکم فکر کردم....تنها گذاشتن تهیونگ خطرناک بود
جین:اره.....تنها موندنت یکم خطرناکه
تهیونگ:مرسی
با لبخند به تهیونگ نگاه میکردم.....اخرش چی میشد؟چرا اینجوری شد؟
ادامه در پارت بعد
جی هوپ:ناشناس بود؟
تهیونگ:اره...حرف های عجیبی هم میزد....میگفت من دوستتم و اینا
نامجون:ندیدی چه شکلی بود؟
تهیونگ:قبافشو ندیدم فقط ماسک چهره ی روح زده بود و با شنل سیاه و....
جونگکوک:و چی
تهیونگ:چاقو...ولی تا جایی که تونستم مبارزه کردم ولی مگه میشد؟
جیمین:الان خوبی؟جاییت درد نمیکنه؟
تهیونگ:مرسی جیمینا خوبم....مرسی که نجاتم دادی
جیمین:نگو تهیونگ باز بغض میکنما
شوگا:خب خب....بهتره بریم بیرون تهیونگ یکم استراحت کنه
همه داشتن میرفتن....نه باید با جین جرف میزدم
****
جین:
داشتم میرفتم که تهیونگ از دستم نگه داشت
تهیونگ:جین تو بمون
جین:باشه
همه رفتن بیرون....تهیونگ بغلم کرد فهمیدم بغض داره....کنارش نشستم
جین:تهیونگ اروم باش....
تهیونگ:جین هیونگ خیلی ترسیدم....خیلی.....هق....اگه سراغ شماها بیاد چی؟؟؟من جیکار کنم؟
جین:خودتو نگران نکن .....نمیشه نفوذ بد نزن
تهیونگ:اگه بیاد سراغ شما تقصیر منه اره؟
تهیونگ رو از بغلم بیرون اوردم و صورتش رو میون دستام نگه داشتم و گفتم:تهیونگ این جه حرفیه؟نببینم خودتو مقصر بدونیا...تا وقتی که من و اعضا مثل کوه پشتتیم نگران هیچی مباش
تهیونگ:دوستت دارم داداش....یعنی همتون رو دوست دارم
امشب میمونی پیشم؟
یکم فکر کردم....تنها گذاشتن تهیونگ خطرناک بود
جین:اره.....تنها موندنت یکم خطرناکه
تهیونگ:مرسی
با لبخند به تهیونگ نگاه میکردم.....اخرش چی میشد؟چرا اینجوری شد؟
ادامه در پارت بعد
۱.۴k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.