fake taehyung
fake taehyung
part³⁹
/: وایی خدا دارم به ارزوم میرسم این دختر با چمدونش رفت بیرون
دورا: ا/ت خانم ببخشید که قراره جاتو بگیرم
/: ولش کن ببخشید نمیخواد بگی
ا/ت: باشه خدافظ
/: هی دختر خانم نقشم گرفت از خونه رفتی بیرون حالا قوی تر کیه؟ پسرمو نجات دادم
دلم خنک نشده بود برگشتم
ا/ت: ها چی گفتی قوی کیه؟ تو که زن دوم بودی و اینکه تهیونگ اصلا پسر تو نیست
تهیونگ: ا/ت چیداری میگی
ا/ت: حقیقت اقای کیم تهیونگ خودم میخواستم ازت جدا شم بدلیل دروغی که به من گفتی فک کردی چی همین زنتم تو چرا به من نگفتی که تهونا خواهر اصلیت نیست و این خانم هم مادر اصلیت نیست
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: هیچی نگو
درو باز کردم تهیونگ درو بست
ا/ت: بزار برم
تهیونگ: تو میدونستی
ا/ت: اره میدونستم چیه عجیبه
اومد بغلم کرد من از بغلش در اومدم
تهیونگ: چرا بهم نگفتی
ا/ت: میخواستم ببینم خودت بهم میگی یا نه
تهیونگ: من نمیدونستم میدونی
ا/ت: مامان واقعیت کیه؟
تهیونگ: بعد بهت نشون میدم
ا/ت: نه نمیخوام همه چیز بین ما تموم شده
راه افتادمو رفتم
تهیونگ: ا/ت صبر کن
ا/ت: چیه
تهیونگ: من اصلا از دورا خوشم نمیاد
ا/ت: پس چی
تهیونگ: مامانم یعنی زن دوم بابام همینی که میشناسیش گفته بودنم اگه ازت جدا نشم میان بهت میگن
ا/ت: خب بگن که چی من میخوام چیکار کنم
تهیونگ: نمیخواستم درباره گذشتم بدونی
ا/ت: خانواده تو اصلا برا من مهم نیست الان دیگه توهم مهم نیستی بزار میخوام برم
تهیونگ: ا/ت صبر کن
ا/ت: بیای دنبالم زنگ میزنم بابام میگم مزاحمم شدیا
تهیونگ: باشه رفتم ولی مراقب خودت باش
#فیک
#سناریو
part³⁹
/: وایی خدا دارم به ارزوم میرسم این دختر با چمدونش رفت بیرون
دورا: ا/ت خانم ببخشید که قراره جاتو بگیرم
/: ولش کن ببخشید نمیخواد بگی
ا/ت: باشه خدافظ
/: هی دختر خانم نقشم گرفت از خونه رفتی بیرون حالا قوی تر کیه؟ پسرمو نجات دادم
دلم خنک نشده بود برگشتم
ا/ت: ها چی گفتی قوی کیه؟ تو که زن دوم بودی و اینکه تهیونگ اصلا پسر تو نیست
تهیونگ: ا/ت چیداری میگی
ا/ت: حقیقت اقای کیم تهیونگ خودم میخواستم ازت جدا شم بدلیل دروغی که به من گفتی فک کردی چی همین زنتم تو چرا به من نگفتی که تهونا خواهر اصلیت نیست و این خانم هم مادر اصلیت نیست
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: هیچی نگو
درو باز کردم تهیونگ درو بست
ا/ت: بزار برم
تهیونگ: تو میدونستی
ا/ت: اره میدونستم چیه عجیبه
اومد بغلم کرد من از بغلش در اومدم
تهیونگ: چرا بهم نگفتی
ا/ت: میخواستم ببینم خودت بهم میگی یا نه
تهیونگ: من نمیدونستم میدونی
ا/ت: مامان واقعیت کیه؟
تهیونگ: بعد بهت نشون میدم
ا/ت: نه نمیخوام همه چیز بین ما تموم شده
راه افتادمو رفتم
تهیونگ: ا/ت صبر کن
ا/ت: چیه
تهیونگ: من اصلا از دورا خوشم نمیاد
ا/ت: پس چی
تهیونگ: مامانم یعنی زن دوم بابام همینی که میشناسیش گفته بودنم اگه ازت جدا نشم میان بهت میگن
ا/ت: خب بگن که چی من میخوام چیکار کنم
تهیونگ: نمیخواستم درباره گذشتم بدونی
ا/ت: خانواده تو اصلا برا من مهم نیست الان دیگه توهم مهم نیستی بزار میخوام برم
تهیونگ: ا/ت صبر کن
ا/ت: بیای دنبالم زنگ میزنم بابام میگم مزاحمم شدیا
تهیونگ: باشه رفتم ولی مراقب خودت باش
#فیک
#سناریو
۲۴.۶k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.