fake kook
fake kook
part*³⁸
تهیونگ: من میرم تو اتاقم شما راحت باشید
ا.ت: اهمم باشه
تهیونگ رفت
ا.ت: جونگکوک
جوابی نداد
ا.ت: کوک
جوابی نداد
ا.ت: کوکی
جواب نداد
ا.ت: چرا جوابمو نمیدی نگام کن فقط
کاری نکرد
ا.ت: مگه تو گوشیت چیداری کع جوابمو نمیدی
رفتم پیشش نشستم
کوک: چیه؟
ا.ت: چیکار میکنی
کوک: هیچی بگو کارت چیه
ا.ت: خب تهیونگ رفت تو اتاقش مامان و بابام هم رفتن
کوک: خب که چی
ا.ت: گوشیتو بده من
کوک: چرا بدم؟
ا.ت: خب زنتم
کوک: خب باشی
گوشیشو خاموش کرد داد من
ا.ت: رمزش چیه
کوک: به توچه مگه فضولی
ا.ت: نه نیستم بیا
کوک: بده
ا.ت: وایسا این کیه مای فیوریت فلور (گل مورد علاقم)
کوک: گفتم که مگه فضولی
ا.ت: چندتا گل داری که این مورد علاقته؟
کوک:چیزی نگو من میرم بیرون جوابشو بدم
رفت بیرون رفتم دنبالش و بشت در صداشو میشنیدم
کوک: جانم نفستم
کوک: نگران نباش به زودی میام پیشت فعلا باید پیش این دختره باشم بچه داره دیگه چیکار کنم
منم دلم برات تنگ شده اخه قشنگم فکرشو بکن یه روز منو تو از دست این دختره راحت شیم یعد میتونیم باهم به خوبی ازدواج کنیم
ا.ت: چی ازداوج؟
کوک: یکم صبر کن این دختره چند روز دیگه ازش جدا میشم فعلا انداختمش برعهده یه نفر دیگه یعنی اون پدربچست اینجوری خیلی خوبه خب عزیزم من برم الان ممکن شک کنن الان میام دنبالت
حرفاشو گوش دادم و سریع رفتم
کوک: ا.ت
ا.ت: بله
کوک: من میرم بیرون
ا.ت: بیرون باشه
جونگکوک رفت سریع رفتم پیش تهیونگ
#کوک
#فیک
#سناریو
part*³⁸
تهیونگ: من میرم تو اتاقم شما راحت باشید
ا.ت: اهمم باشه
تهیونگ رفت
ا.ت: جونگکوک
جوابی نداد
ا.ت: کوک
جوابی نداد
ا.ت: کوکی
جواب نداد
ا.ت: چرا جوابمو نمیدی نگام کن فقط
کاری نکرد
ا.ت: مگه تو گوشیت چیداری کع جوابمو نمیدی
رفتم پیشش نشستم
کوک: چیه؟
ا.ت: چیکار میکنی
کوک: هیچی بگو کارت چیه
ا.ت: خب تهیونگ رفت تو اتاقش مامان و بابام هم رفتن
کوک: خب که چی
ا.ت: گوشیتو بده من
کوک: چرا بدم؟
ا.ت: خب زنتم
کوک: خب باشی
گوشیشو خاموش کرد داد من
ا.ت: رمزش چیه
کوک: به توچه مگه فضولی
ا.ت: نه نیستم بیا
کوک: بده
ا.ت: وایسا این کیه مای فیوریت فلور (گل مورد علاقم)
کوک: گفتم که مگه فضولی
ا.ت: چندتا گل داری که این مورد علاقته؟
کوک:چیزی نگو من میرم بیرون جوابشو بدم
رفت بیرون رفتم دنبالش و بشت در صداشو میشنیدم
کوک: جانم نفستم
کوک: نگران نباش به زودی میام پیشت فعلا باید پیش این دختره باشم بچه داره دیگه چیکار کنم
منم دلم برات تنگ شده اخه قشنگم فکرشو بکن یه روز منو تو از دست این دختره راحت شیم یعد میتونیم باهم به خوبی ازدواج کنیم
ا.ت: چی ازداوج؟
کوک: یکم صبر کن این دختره چند روز دیگه ازش جدا میشم فعلا انداختمش برعهده یه نفر دیگه یعنی اون پدربچست اینجوری خیلی خوبه خب عزیزم من برم الان ممکن شک کنن الان میام دنبالت
حرفاشو گوش دادم و سریع رفتم
کوک: ا.ت
ا.ت: بله
کوک: من میرم بیرون
ا.ت: بیرون باشه
جونگکوک رفت سریع رفتم پیش تهیونگ
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۶.۰k
۰۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.